"اوه فاک"
چشمش خیره به پورنی بود که از صفحهی لپتاپاش پخش میشد و با حرکت حرفهای دستای مرد مو بلوند روی کلاهک عضو کوچیک پارتنرش، حرکت دستش رو روی عضوش سریعتر شد. صدای نالههای پسر کوچیکتر که به ایدهالترین شکل ممکن از نظر جونگوو درحال بهفاک رفتن بود باعث میشد تا مرز ارضا شدن پیش بره.
- کمممم کن اون بی صاحابو وو!!!!!!!
با صدای فریاد جنو، تمام حسش یکباره پرید و با نفرت سرش رو بالا گرفت. همخونهی عوضیش حالا توی چهارچوب در ایستاده بود و با چشمای خندونش ضربان عصبی قلب جونگوو رو روی هزار میبرد.
- اگه جق زدنت تموم شد بیا شام بخوریم
- ازت متنفرم
جونگوو فریاد کشید و جنو قبل از برخورد بالشتی که به سمتش پرواز میکرد درو بست و با خنده به سمت میزی که چیده بود رفت.
بعد از اون روزی که با جهمین وقت گذروند رابطشون حسابی بهم نزدیک شده بود و حالا قرار بود روزش رو با جهمین وقت بگذرونه و باهم چیکو رو به گردنش ببرن.
اما کی میدونست جنو به اندازه اولین قرارش با دوست پسر سابقش برای این قرار هیجان زده بود؟
"اون فقط یه دوسته جنو... اون قلب لعنتیت رو کنترل کن!"
- شام چیه؟
با شنیدن صدای جونگوو از فکر بیرون اومد و سمتش چرخید. اول به پایین تنش نگاه کرد و وقتی دید خبری از برجستگی که تا چند دقیقه پیش توی اتاق دیده بود نیست اخم کرد و پشت میز نشست.
- چیه توقع نداشتی وسط کار پاشم بیام شام کوفت کنم که؟!
- تو معتاد به سکسی جونگوو
جنو با خنده گفت و چاپستیکش رو بین انگشتاش گرفت. قبل از رسیدن دست جونگوو به ظرف کیمچی با چاپستیک ضربهای روی دستش زد.
- اخ... به این نمیگن سکس! حس میکنم انقدر از اون پایینی استفاده نکردی کاربرداشو یادت رفته
جنو مشغول لذت بردن از غذاش شد و سعی کرد به موجود هورنی کنارش که تمام مغزش رو پورن و سکس و تصویر پارتنرای یه شبهاش پر کرده بود، فکر نکنه.
- اره چون وقتی تو رو میبینم ترجیح میدم باکره بمیرم!
نیم نگاهی به ساعت انداخت و با یاداوری جهمین باقی موندهی غذاشو تندتند خورد.
- چه مرگته؟ بیرون برات ریدن انقدر عجله داری؟
جنو تهدیدآمیز بهش چشم دوخت و جونگوو لبخند مسخرهای تحویلش داد.اون دو نفر دوستای بچگی هم بودن و بهتر از هرکسی هم دیگه رو میشناختن.
مثلا جونگوو میدونست جنو هیچوقت ادم عجولی نبود و مهمتر از اون هیچوقت برای بیرون رفتن اشتیاق نشون نمیداد.
و جنو میدونست جونگوو یه موجود هورنی با یه ذهن منحرف بود که هیچوقت قرار نبود دست از این تنوع طلب بودنش برداره.
اما خب ترکیب یه فرشته معصوم و یه شیطان منحرف دوستی قشنگی رو شکل داده بود و کی میخواست به تفاوتاشون اهمیت بده؟!________
YOU ARE READING
Baisemain | AU
Fanfiction🦋𝐅𝐢𝐜 Baisemain 🦋𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 Chatstory, Smut, Fluff 🦋𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 Nomin ,Jaewoo ,Dotae 🦋𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫 Sunlayower (XBACK) + فک میکردم تو فقط میخوای دوست باشیم - فکر نکنم بتونیم "فقط دوست" باشیم! قلبمو بگیر همش مال توئه [بزماین: بوسه روی دست]