Chapter 19 : Just Do It Daddy ..

280 49 12
                                    

WARNING : This chapter contains sexual content!! If you are uncomfortable with reading smuts then don't read! Thank you and enjoy 💦🔞🤍
..

❬ ➵ Sehun' POV ❭

عجیبه..هیچ خبري از کاي نيست! و همینطور لوهان!

کم کم دارم فکرهاي بدي راجبشون میکنم..به هر حال لو اونو دوست داشت..شاید هنوزم دوستش داشته باشه و جفتشون الان باهم یك‌جا باشن؟ کي میدونه؟

تمام مدت چانیول رو زیر نظر داشتم که از دور چشمش به بکهیون بود و مثل یه سایه همراه و مراقبش بود..و همينطور جین! مطمئنم اگه اینجا دوربین مدار بسته‌‌اي در کار نبود، تا الان فلیکس رو جلوي چشم بقیه به فاك داده بود! شايد اينكارو هم كرده باشه!..مثلا دور از چشم من؟ هر چي باشه اون هوانگ هیونجینِ! کسي که پدر و مادرش مالك مدرسه‌ان..از هر دردسري قسر در میره!

گمون کنم دیگه توي مدرسه هم تنها شدم..جین که دنبال اون پسر کیون و هاته افتاده و لوهان هم که ناپدید شده.

من موندم و من..با یه رواني که از بالا دستور میده و تهدید میکنه و الان مسیجش روي اسکرین گوشیمه..جونگ سوک!

"خوبه! مطمئن باشم همه چي تحت کنترلِ؟"

آهي کشیدم و تایپ کردم "تا الان که همه چي مرتبه، حواسم بهشون هست..فقط چان هنوز بیخیالش نشده و دنبالشه"

ارسال کردم و يك مين بعد مسیج جديدي ازش دریافت کردم "شاید بهتره کاري کني که بیخیالش بشه؟"

تکست دادم "پیشنهادي واسه این کار داري؟" و فوراً سین زد و جواب داد "دوست‌پسر فیك؟"

خنديدم و خيره به اون پسر خوش قیافه‌اي که الان کنار بکهیون ايستاده بود، فكري به سرم خطور كرد و تند تند تايپ کردم "حله! اون نفرو پیدا کردم" و درحالي که قدم هامو به سمتشون سوق میدادم، سند رو لمس کردم و از جلوي تیغ نگاه‌هاي چشماي مرگم‌بارِ چانیول گذشتم و کنار بکهیون به يکي از لاکرها تکیه زدم.

سرگرم حرف زدن بودن و اصلاً حواسشون به من نبود که دستامو به هم کوبیدم و با همون لحن جدي همیشگي‌م، خطاب به بک گفتم "خب..کجا بودیم؟"

برگشت و با قیافه‌ي وات د فاکي بهم نگاه کرد و راه‌شو کشید بره که مچ دستشو گرفتم و برگشت..در این لحظه به وضوح میتونستم حس نفرتِ ددي سادیسمي‌ش رو به چشم ببینم.

نیشخند زدم و گفتم "تند نرو..فقط میخوام باهات حرف بزنم!"

مچ دستشو تند تند تکون داد از دستم بیرون بکشه که راحت ولش کردم و گفتم "دوست جدید پیدا کردي؟"

با مچ دستش ور رفت و گفت "نه..این ليِ، توي کمپ باهاش آشنا شدم"

لبخند زدم "خوبه..خوش باشید" و با تاکید لفظي روي تمام لغاتي که از دهنم خارج میشد، رو بهش ادامه دادم "باید باهات حرف بزنم! بعد از مدرسه صاف میاي پیشم! جاي هميشگي" و ازش دور شدم که چانیول پیچید جلوم و دستمو دنبال خودش کشید تا سالن ورزش و محکم کوبیدم به دیوار و توي صورتم غرید "چرا انقد دنبالشي ها؟ فکر کردي حواسم بهت نیست عوضي؟ از دیروز که امد پیش تو رفتارش باهام عوض شده..چکارش کردي؟ چي بهش گفتي؟ چه غلطي کردي که صبح اونجوري امد توي کلاس و.." و زد زیر خنده و ادامه داد "زد تو تخم‌هات؟ حتماً درد داشت؟"

Midnight (Chanbaek Ver.)Where stories live. Discover now