• wrist watch
• scenario, fluff, slice of life
♡-------------------------------♡
پلکهایم را روی هم میگذارم تا نوازش نسیم خنکی که از سمت رودخانه میوزد را بهتر روی صورتم احساس کنم؛ هوای نسبتا سرد و آفتاب سوزان دم ظهر، تضاد دلچسبی ساختهاند.
صدای آشنای او، مرا از حال و هوای خودم بیرون میآورد؛ هودی سیاه رنگش را که خودم برایش خریده بودم، به تن دارد و رنگ آستین راه راه سفید و سیاهش باعث میشود موهای طوسیاش بهتر دیده شوند.
لبخندی میزند، لبخند شیرینش بیاختیار لبهایم را به خنده باز میکند.
از روی نفس نفس زدن هایش متوجه میشوم تمام راه را دویده، مثل همیشه.
-دیر کردم...؟
لبهایم را بهم فشار میدهم و چشمهایم را تنگ میکنم.
آه کوتاهی میکشد و زیر لب معذرت خواهی میکند.
صورت کیوت و حالت شرمندهاش وسوسه ام میکند محکم لب هایش را گاز بگیرم.
آستین چپم را بالا میزنم و به جای خالی ساعت روی مچم خیره میشوم؛ آرام مچم را به دهانم نزدیک میکنم و گاز محکمی از آن میگیرم. جای دندانهایم با رد قرمزی به شکل دایره روی آن باقی میمانند.
-عامم... نه دیر نکردی.
چشمهایش چین میخورند و کم کم صورتش به خنده باز می شود. صدای دلنشین قهقهه هایش روحم را تازه میکند.
به سکوهای کنار پیادهرو که منظره دلنشینی از رود را به نمایش میگذارند اشاره میکنم و میگویم:"بریم بشینیم؟"
با تکان دادن سرش جوابم را میدهد.
پاهایش را جمع میکند و کنارم روی سکو مینشیند. بی مقدمه لبهایم را روی لبهایش میگذارم و با ولع آنها را میمکم.
با رضایت همراهیام میکند و لذتم را چند برابر.
صدای شرشر آب رود، برای دقایقی طنینانداز بوسه هایمان میشود.
به کوله ام اشاره میکنم.
-بریم عکاسی؟
-بازم قراره من سوژه تمام عکسهات باشم؟
با انگشتم موهای خوش حالتش را نوازش میکنم.
-معلومه... مثل همیشه، دوست نداری؟
تند تند سرش را تکان میدهد.
-عاشقتم.
♡-------------------------------♡
YOU ARE READING
Mey 𝘚𝘤𝘦𝘯𝘢𝘳𝘪𝘰🍷 (𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙)
Short Story°˖این بوک کم کم پر میشـہ از وان شاتها و سناریوهایے با ژانر هاے مختلـ؋ـ از کاپل هیونلیکس𖥨