1

445 30 1
                                    

خب من جنی ام در واقع کیم جنی و زندگیم یکم پیچدس
بیاین از اینجا شروع کنیم
+میخوام باهات ازدواج کنم
#چی ..
اینجا نه منظورم از اول بود
.........

*اره باید تا یک ساعت دیگه برسم
*اره فهمیدم
ایییییی قهوم
با دیدم چشم بلند قامتی سرش و بالا گرفت
*چخبرت.....
با دیدن چهرش مرد حرفش رو عوض کرد
* ببخشید حالتون خوبه مشکل از من بود من داشتم با تلفن حرف میزدم
#کاملا مزخرفه
*چی ؟ الان چی گفتی ؟
+نگران نباشید خانم با شما نبود
*آاا بله ؟ شما کی ...
پسر به نشانه احترام تعظیم کرد و سریع رفت به سمت کسی که معلوم بود رییسش بود رفت
*آاییششش مردم چشون شده
به کسی که پشت تلفن بود :
*باشه بابا فهمیدم الان از فرودگاه راه میفتم .

.......
+قربان باید واضح تر توضیح می‌دادین مخاطبتون کی بود
دچار سوءتفاهم شدن
مرد روبه تی وی فرودگاه گفت
#میتونی این تبلغ رو باور کنی
# به سختی میتونی بگی چه محصولاتی تبلیغ میکنن
فقط اسم چند تا سلبریتی که گم نام رو روش زدن
+ بله حق با شماست قبلاً اون پسر رو ندیدم
# زود بفهم کی مسئول این تبلیغ بود
+بله قربان ولی الان باید راه بیفتیم همین جوریش از برنامه تون تو کره عقبین
......
؛من نمی‌فهمم ما تو روزه تعطیل اینجا چه غلطی میکنیم
٫به جای غر زدن بیاید کارمونو درست انجام بدیم
!دارم از خستگی بیهوش میشم
به تلفنش نگاه کرد بلاخره بعد از اون یه هفته انتظار که براش مثل یکسال گذشت
جنی : هی سلام جونگ_این
جونگ_ این : برای ناهار وقتت خالیه میخوام یچیز مهم بهت بگم
،جنی : اره اوکیه
پاور چین پاور چین به سمت در حرکت کرد
+کیم جنی !!!
کجا به سلامتی درسته آخر هفتس ولی همه داریم برای دیدار با مدیر عامل جدید آماده میشیم هیشکی نمیتونه بره ناهار فهمیدی .
جنی : میفهمم
جنی :خب پس زودی میرمو میام بعدش میتونی منو سلاخی کنی
و با دو به سمت در حرکت کرد
+ کیممممم جنیییییی
جنی :هه هه خودشه
بلاخره میخواد بهم اعتراف کنه
ضربان قلبم بالا رفت
فلش بک هفته قبل
جنی : وایی جونگ_این ، این خیلی جذابه
جونگ این : بنظرت چه زمانی برای خواستگاری از خانوما خوبه ؟ یعنی هنوزم از حلقه خوششون میاد
چ...چی؟ خوا.. خواستگاری ؟ آیی یعنی منظورم اینکه معلومه که دوست دارم یعنی دوست داریم
جونگ این :که اینطور ... خواستگاری می‌تونه یه سورپرایز خوب باشه ؟
.......
زمان حال :
اون گفت میخواد سوپرایزم کنه یعنی امروز میخواد خواستگاری کنه ؟؟؟؟؟ذوق مرگ
البته بلاخره بعد از هفت سال عاشقی و سکوت
بنظرم خیلی طولش دادا
ولی اشکال ندارع همین که فهمید دوست دختره مناسبش کیه کافیه
اییی اوناهاش
هی جونگ_این
اوه سلام جنی
امیدوارم زیاد منتظر نمونده باشی بیا بریم
+هی سلامم
جنی : ایشون کین ?
جونگ این :اوه ببخشید  ایشون دوست دخترم هه جیه دیروز رابطمونو رسمی کردیم
هه جی اینم بهترین دوستم جنی
هه جی : سلام خیلی خوشحالم از دیدنتون ذکر خیرتون خیلی جونگ_این شنیدم
جنی : پس حلقه برای من نبود (توی دلش گفت )
و با اکراه  و کمی خنده گفت :
چه سوپرایز خفنی
بعد چند دقیقه رفتن به سمت رستوران نشتن
جنی : اییی رییسم تماس میگیره ولی قبلش اجازه گرفتم اومدم
نمیدونم چرا زنگ میزنه
جنی : بله خانم یو
صدای دادش رو از پشت تلفن شنیده میشد
کیم جنی معلوم هست کجایی
همه کارارو سر هم کردی کجا در رفتی واقعا ازت نا امید شدم
میخوای بمیری
جنی :خانم یو ...
پاشو بیا ما الان وقت دعوا نداریم
و گوشیو قطع کرد
دخترک از خجالت قرمز شد
جنی: ببخشید میدونید این آخر هفته یکم سرمون شلوغه بود کار میکردیم
من دیگه میرم
.........

..
کیم تهیونگ داره میاد همگی عجله کنید به سمت سالن برای مراسم معارفه
_ وایی حتما خیلی جذابه ولی میگن خیلی سخت گیره
# پدربزرگش که شبیه سلبریتاس
جنی :بچه ها چون پدر بزرگش جذابه دلیل نمیشه خودشم خوب باشه
پسر بلند قامتی وارد شد و رفت پشت سن
#آیی نگاه کن چقدر جذابه دیدی گفتم جنی
سلام من جئون جونگ کوک هستم منشی آقای کیم  ایشون امروز سرشون بنا به دلایلی شلوغ بود و نتونستن به مراسمه معارفه برسن از همه برای این اتفاق معذرت می‌خوام و میتونید برگردید سرکارتون
و رفت ...
همه متعجب بهم نگاه میکردن و خب همه بلند شدیم و به کارمون برگشتیم
من چقدر بدبختم که باید توی روز تعطیلم کار کنم
.....
گوشیم زنگ میخورد :
اوه دادشمه
بله هامین
جنی اجاره خونه عقب افتاده چیکار کنیم ؟
میام خونه حرف می‌زنیم
.....
نصفه شب
همین الان کارم تموم شد
شنبه مسخره مام اینطوری گذشت
زود باش جنی برای دوست عزیزت یه شات دیگه بریز
جنی :لیسا بس کن دیگه
لیسا:
پس بزار یه بار دیگه مرور کنیم دلیل اینکه مثل دیونه ها سوجو میخوری ایناس
اول اینکه بخاطر جونگ این که هفت سال روش کراش داشتی و اون ازت خواست باهاش ناهار بخوری تا دوست دختر جدیدش رو معرفی کنه ریلی؟ سوپرایزش این بود کم کم دارم به کودن بودن این پسر مطمعن میشم
و دوم اینکه بدونی اینکه بتونی زانوی غم بخاطر موضوع اول بغل بگیری رییست مثل خر ازت کار کشید
جنی : بزار سومی و خودم بگم نمیتونم از کارم استعفا بدم چون از شرکت وام گرفتم
چییییی؟
کارو کاسبی رستوران مرغ سوخاری خانوادم بخاطر آنفولانزا مرغی خرابه .
لیسا :که این طور
ولی هنوز تموم نشده
آها شماره چهار نرخ بهره وامم هم به میزان دیونه کننده ایی رفته روش
لیسا: اوهوع
جنی : بزار یه شات دیگه برای بدبختی های تموم نشدنیم بخورم
لیسا: صبر کن
جنی: چرا صبر کنم یعنی نمیتونم از دوست خر پولم یه شات الکل بزنم گدا گشنه بزار فقط همین یکیو بخورم
لیسا: به الکلت چیکار دارم بابا دارم فک میکنم چه کمک درست حسابی میتونم بهت بکنم
جنی وا... واقعا
لیسا بعد از چند دقیقه به  جنی نگاه کرد انگار برگ برنده  شو پیدا کرده بود با خوشحالی فریاد زد
لیسا : به جای من برو سر قرار
جنی : چی
لیسا:بجای من برو سر قرار از پیش تعیین شده همه چیو بهم بریز
جنی : چی میگی تو قرار از پیش تعیین شده اگه بابات بفهمه چی
لیسا: قبلیارو نفهمید اینم نمیفهمه بعدشم دسته کم من بیست تا قرار داشتم نه گفتن به بابام سخته اون همیشه هر کاری خودش میخواد رو میکنه هر سری که من  یا تو فرارو بهم می‌زنیم یکی دیگرو پیدا می‌کنه مگه چندتا پسر تو این شهرن
لیسا: تازه تو قبلنم اینکارو کردی حالا به بار دیگه هم بجای من برو چیزی ازت کم نمیشه تازه بنظرم برو به این قرار تا با یه آدم جدید آشنا میشی
جنی : مطمئنی
لیسا: البته مگه نگفتی این هفته چقدر برات شخمی بوده و قراره یه عمر همین کارارو بکنی  ؟ حالا اگه یروزشو متفاوت عمل کنی چیزی نمیشه که
به وامت فکر کن من فرزند دوم خانواده و وارث کمپانی کنگلومرا ام به پاداشی که میخوام بهت بدم فک کن
نظرت چیه؟ 
جنی : ای زنیکه شیطان سفت داری از بدختی دوستت  سوءاستفاده میکنی
و یه شات دیگه زد بالا
جنی :فقط بگو سر چقدر قراره به تفاهم برسیم
.....
کمپانی کنگلومرا: (شرکت کنگلومرا یا شرکت خوشه آیی به گروه ها تولیدی یا شرکت‌هایی که که مالک چندین کسب و کار مختلف در حوزه های مختلف که عموماً بین الملی و تو ژاپن و کره رو  بورسن )
...‌‌.

یک خواستگاری تجاری  The Business Proposal Where stories live. Discover now