تاریک ترین ساعت های شب بود و مسابقه ی رالی تازه تموم شده بود اما توی خیابون های شهر هم با همون سرعت ماشین مشکی رنگ پیش میرفت
بلاخره جلوی برجی که از تمام شهر بالا میزد ترمز کرد و نگاهی به ساعتش توی دستی که تک تک انگشتاش پر از انگشترای خفن بود انداخت
احتمالا تا الان دوست پسر خوابالوش خوابیده بود
در ماشینو بی مهبا باز کرد و بدون اینکه نگاه کنه سوئیچ رو به راننده مخصوص برج داد تا ماشینشو پارکینگ ببرهکت مشکی رنگش که دستش بود و تنش کرد و وارد برج شد
در پنت هوس رو بازکرد و وارد خونش شد
دوست پسر خوابالوش بالش کیوتی رو بغل گرفته بود و با ده قدم فاصله از در پنت هوس روی زمین نشسته بود.. لبای کیوتش لوس آویزون شده بود و مظلوم به در ساعت ها چشم دوخته بود
با باز شدن در چشماش خوشحال درشت شدو ایستاد و روی پاهاش تکون خورد
جیمین با دیدنش ابروهاش بالا پرید و گفت : یونگی
یونگی بانمک روی کفشای خونگی پشمالوش تاب خورد و بدون اینکه تلاش کنه کیوت گفت : سلام
جیمین سمتش قدم برداشت و صدای قدم هاش تو پنت هوس لاکچری پخش شد
کفشای مشکیش کنار کفشای گوگولی یونگی قرار گرفت
جلوی یونگی ایستاد و اروم دستی که نگاهش به دستبند کیوت و کاواییش گیر کرده بود رو گرفت
دست یونگی رو از پایین کیوت و نرم گرفته بود و اکسسوری های متفاوت و تتو های جیمین بولد شده بود
YOU ARE READING
𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑖
Fanfiction𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑖 - MINYOON یونی کوچولو از خواب بیدار میشه و باز هم همون اتفاق همیشگی میفته !!! پس اون تمام توجه ددیش رو میخواد !! little ! yoongi caregiver ! jimin genre : little space , comedy ,fluff , smut writer : LUCIFER