جیمین با هودی ساده مشکی رنگش و شلوار خاکستریه اسپورت تقریبا گشادش از اتاقش دراومد و هنوز با وجود سشوار کشیدن بعد از حموم ، موهاش نم داشت
دستش تو جیب شلوارش بود و خونسرد سمت اشپزخونه میرفت ، دوستاشو دید که دور میز نشستن و صبحونه میخورن اما نه همشونو..یعنی همشون به جز دوست پسر عزیزش..
نامجون بعد قورت دادن چیزی گفت : جیمینا بیا یه چیزی بخور
جیمین اروم پرسید : یونگی کجاست ؟
جین سرشو بالا گرفت و با دهن پرش حرف زد : من از وقتی بیدار شدم ندیدمش .. فکر کنم هنوز خواب باشه تو اتاقش
جیمین شکه شد ، یونگی معمولا خیلی زودتر از اون پا میشد و این فقط میتونست یه معنی میداد، اما الان وقتش نبود ، اونا حین اماده کردن البوم جدیدشون بودن و مشغول.
جیمین سری تکون داد و چرخید
سمت اتاق یونگی رفت و به ارومی درو باز کرد
بی صدا داخل شدو درو بست
سرشو سمت تخت برگردوند و به جسمی که زیر پتو انگار خودشو قایم کرده بود نگاه انداخت..اروم سمت تخت رفت و روش نشست.. محتاط دستشو روی جسم زیر پتو گذاشت و تکونش داد..
با صدای کمی حرف زد : بیبی خوابی؟
یونگی سرشو زیر پتو تکون داد ، جیمین لبخند ریزی زدو اروم سعی کرد پتو رو برداره اما یونگی محکم گرفتشو کشیدش
جیمین : یونگی الان سعی داره قایم بشه؟
یونگی باز هم سرشو زیر پتو تکون داد
شک جیمین داشت به یقین تبدیل میشد ، نفسشو اروم بیرون داد و مهربون پرسید : اوه .. یونی تو لیتل شدی؟
اینبار یونگی پتو رو از روی سرش پایین اورد و با چشمای پر از اشک مظلومش و صورت مچاله شدش به جیمین چشم دوخت و سرشو به نشونه مثبت تکون داد
جیمین با دیدنش حس کرد تمام وجودش سافت شده و میخواد اونو فشار بده
خودشو جلو کشید و یونگی کوچولو رو به نرمی تو بغلش کشید : اوه یونییی بیا اینجا
همونطور که تو بغلش گرفته بودش ،موهاشو ناز کرد و صدای ریز یونگی که هودی جیمینو با مشتش گرفته بود و سعی داشت خودشو تو سینه دوست پسرش قایم کنه به گوش رسید : ببخشید
جیمین ازش جدا شدو سرشو پایین برد تا نزدیک صورت یونگی باشه: هی اشکالی نداره کسی قرار نیست سرزنشت کنه
YOU ARE READING
𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑖
Fanfiction𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑖 - MINYOON یونی کوچولو از خواب بیدار میشه و باز هم همون اتفاق همیشگی میفته !!! پس اون تمام توجه ددیش رو میخواد !! little ! yoongi caregiver ! jimin genre : little space , comedy ,fluff , smut writer : LUCIFER