Holidays

283 55 1
                                    

آلفا آروم آروم اون دوتا گوشت نرم که بخاطر بالم لب مورد علاقش طعم انبه گرفته بود رو میمکید

برای عمیق تر کردن بوسه سرش رو کج کرد، امگارو بیشتر به خودش چسبوند و حالا صدای بوسه و نفس های عمیقشون   اطرافشون رو پر کرده بود.

نگاهش رو از آسمون گرفت و به نیم رخ امگای خوابیده روی برف ها داد

_کی میریم شفق هارو ببینیم؟

آلفا بدون تغییری توی حالتش جواب امگارو با یه لبخند داد:

+نزدیکی شب باهم میریم یه جایی که هیچ درختی نباشه که راحت بتونی شفق هارو ببینی
امگا روش رو به سمت آلفا برگرداند و با چشم هایی که برق هیجان و خوشحالی رو میشد از توش دید به آلفا نگاه کرد و با یه حرکت غافلگیرانه خودش رو روی آلفا انداخت

+آخخخخ

امگا خنده کوچیکی از ذوق کرد و با قرار دادن سرش به زور توی گودی گردن آلفا که با شال گردن پوشیده شده بود سعی داشت که رایحه اقیانوس و قهوه آلفا رو بیشتر به ریه هایش دعوت کنه.....تا حدودی هم موفق بود

یکم بعد حلقه شدن دوتا دست الفا رو دور کمر باریکش حس کرد که باعث شد حتی کوچکترین فاصله های بینشون هم از بین بره

آلفا تا حد خفه کردن امگا داشت جیمین رو‌ به خودش می‌فشرد و جیمین نه تنها از این موضوع ناراضی نبود بلکه بیشتر هم میخواست....اما الان نه
پس یکم دیگه توی آغوش آلفا موند، رایحه قویش رو بو کرد و بعد آروم از آلفا جدا شد

به نظرش بهتر بود به آلفا هم یه اختاری بده

جونگ کوک نگاهش رو به جیمین داد
انگار امگاش میخواست چیزی رو باهاش درمیون بذاره
پس روبه روی امگا روی برف ها نشست، به چشمهای قهوه ای امگا خیره شد و پلک اطمینان بخشی زد

+چیزی شده؟

میتونست به وضوح ببینه که امگا برای گفتن حرفش یکم دودله

_راستش فکر کنم که هیتم نزدیکه...

جیمین مظطرب و تندتند کلماتش رو کنارهم ردیف کرد و جواب آلفا رو داد

جونگ کوک سرش رو کج کرد و نکاه دقیقی به امگا انداخت

+مشکلی هست؟گذروندن هیتت برات اینجا راحت نیست؟میخوای برگ

قبل از اینکه آلفا جملش رو کامل کنه امگا  وسط حرفش پرید

_نه....فقط خواستم که بدونی..گفتم شاید تو راحت نباشی

جونگ کوک لبخند ملیحی زد و چیزی نگفت، فقط خودش رو به امگا نزدیکتر کرد و روی امگا خیمه زد

گاهی اوقات جیمین خیلی ازش خجالت می‌کشید
حتی هنوز هم گفتن بعضی چیزا براش آسون نبود!

اما جونگ کوک معتقد بود به مرور زمان با نزدیکی های بیشتر دیگه هیچ یخی بینشون نمی‌مونه که آب نشده باشه

و کاملا هم درست بود اونها توی این یکسال فقط هم رو مارک کرده بودند و میت شده بودند ...

چون حتی برای هیت جیمین، به خواست  خود موچی کوچولوش تنهاش گذاشت  خود جونگ‌کوک هم سال پیش بیشتر درگیر راست و ریست کردن کارهای شرکت بود

پس بهم قول داده بودند تمام اون دوری های سال پیش رو امسال جبران کنند و این از همین حالا شروع شده بود

+من هرچیزی که مربوط به تو باشه رو دوست دارم و هیت هم جزوی از وجودته امگای من
از لحن الفاییش استفاده کرد تا حرفش  تأثیری بیشتری داشته باشه
اما این کارش باعث شد جیمین از تحکم توی صداش لرز کوچیکی کنه و روش رو از الفا برگردونه
_کی میریم خونه؟
جونگ کوک تکخندی کرد و از روی امگا کنار رفت...
ایستاد و به امگا کمک کرد تا بلند شه

+بیا بریم تا زود ناهار بخوریم و برگردیم

جیمین نگاه شیطنت باری به آلفا انداخت و تو یه حرکت تبدیل به گرگش شد و بدون توجه به آلفا که هنوز اطرافش رو درک نکرده بود شروع به دویدن کرد

^_^

فضای خونه کاملا گرم و صمیمی بود و این چیزی بود که جیمین عاشقش بود.....
یه فضای دنج برای باهم بودن توی تعطیلات زمستونیشون

جونگ کوک در حال آشپزی و جیمین درحال دیدن زدن اطراف بود، که با دیدن پیانوی مکانیکی مشکی رنگی که توی یکی از اتاقا بود با شوق زیادی خودش رو توی اتاق پرت کرد و پشت پیانو جا گرفت

دستاش رو روی کلاویه های سفید گذاشت و تمامی نت هارو باهم و همزمان فشار داد که باعث شد صدای بلندی توی کل کلبه بپیچه
خنده ای از کارش کرد و سعی کرد یکی از قطعه های مورد علاقش رو بنوازه

آروم آروم انگشتاش رو روی کلاویه ها به رقص درآورد، حالا صدای پیانو بود که همه جا رو پر کرده بود و توی کل خونه شنیده میشد و جونگ کوک کی بود که از هم نوازی با اون امگای با استعداد و زیبا بدش بیاد؟
گایززز خوشحال میشم نظرات زیباتون رو بخونم

Holidays Where stories live. Discover now