Holidays

210 43 2
                                    


جیمین مشتاقانه با آلفا همکاری میکرد. کمرش رو قوس داد.
الان دیگه کاملا تحت کنترل امگای درونش قرار گرفته بود
با بر خورد پایین تنه تحریک شدش با شکم عضله ای آلفا ناله بلندی کرد که توی دهن جونگ‌کوک خفه شد
امگا با حس کمبود اکسیژن سرش رو‌  چرخوند و با ناله های کوتاه و زمزمه مانندی نفس نفس زد
آلفا به چهره قرمز شده امگاش خیره شد.
نفسی گرفت و دوباره لبهاش رو روی لبهای امگا گذاشت و مشغول کشیدن دوباره دهن خوشمزه امگا شد
با دستاش از روی تیشرت بیبی بویش بدنش رو نوازش میکرد و گاهی می‌فشرد
لب امگارو بین دندوناش گرفت و سرش رو عقب
با این کارش باعث کش اومدن لب پایین امگا و اخمش شد
بدون اینکه سرش رو نزدیک تر ببره تا امگا رو از درد جدیدی که بهش داده بود رها کنه دستاش پوشش بدن امگارو کنار زدن و بالاخره لبش رو ول کرد
آلفا  کمی به قسمتی که از زیر لباس معلوم بود خیره شد و دستاش رو زیر لباس برد، سرش رو توی گودی گردن امگا فرو کرد و مشغول چشیدن اون قسمت از پوست شیرین امگا شد
اونقدر کارش رو تکرار کرد تا مطمئن بشه رد های کوچیک اما زیادی رو روی گردن و تر قوه امگا حک کرده
امگا هق دیگه ای زد و لب های ورم کردش رو‌ بهم فشرد
آلفا با لذت به امگا خیره شد و با یه حرکت تیشرت امگا رو از تنش درآورد و به بالاتنه امگا حمله کرد
لباش رو سطحی به قفسه سینه امگا کشید. بوسه ی کوچیکی روی قلبش که مثل یه گنجیشک تند تند میتپید زد
دست راست تتو شدش رو به سمت بدن امگا آورد
با انگشت اشارش طرح های نامعلومی روی بدن سفید و خوش فرم امگا کشید
جونگ کوک با چشمهایی براق برآمدگی ها و قوس های خاص بدن امگارو تحسین میکرد اون پسر کاملا بی نقص بود
با رسیدن به نیپل تحریک‌ شده امگا پوزخندی زد و اون تیکه گوشت صورتی که بهش چشمک میزد رو بین انگشت شست و اشارش گیر انداخت و فشرد
_اهه
امگا  نفس عمیقی کشید
تمام اتاق بوی تمشک گرفته بود و این جونگ‌کوک رو تا مرز دیوونگی میبرد
نیپل صورتی امگارو کشید و دوباره ناله ی زیباش رو درآورد
اسلیک تمشکی امگا رون و پاهاش رو پوشونده و خیس کرده بود و ورودیش به شدت نیازمند بود
اما انگار جونگ‌کوک میخواست این بازی رو ادامه دار تر و طولانی تر کنه
لباش رو پایین تر آورد تا به نیپل امگا رسید.
نیشخندی زد.
زبونش رو روی نیپل تحریک شده امگا کشید و بلافاصله با دندوناش گازش گرفت
امگا قوس کمرش رو بیشتر کرد که باعث پیچیدن درد بدی توی کمرش و ناله جیغ مانندش شد
آلفا دست آزادش رو روی شکم امگا گذاشت، نرم فشردش تا قوس عمیق کمر بیبیش رو از بین ببره
+آروم باش امگا
با صدای خماری به امگا دستور داد
پسرکش به شدت رو‌ی نیپل هاش حساس بود
کمی دیگه با اون دوتا گوشت صورتی بازی کرد و یکم بعد رضایت داد و ازشون جدا شد
تحمل کردن داشت براش سخت میشد
چشمهاش رو بست و سعی کرد شهوت بیش از اندازش رو کنترل کنه
کمی بعد آروم پلکهاش رو از هم فاصله داد و با بوسه ی کوچیکی که روی لبهای امگا گذاشت و ازش فاصله گرفت
تیشرت و شلوار امگارو از تنش درآورد
حالا امگاش فقط با یک لباس زیر پوشیده شده بود
زبونش رو روی لباش کشید و پاهای امگارو از هم باز کرد
امگا هق کوتاهی زد و بلافاصله دستش رو روی دهنش فشرد
جونگ کوک با چهره نگران و متعجب سرش رو بلند کرد و به امگای خوابیده روی تخت خیره شد
+میخوای ادامه ندیم ؟
آلفا نگران از امگا پرسید
خودش رو برای هر جوابی از طرف بیبی بویش آماده کرده بود
اما با تکون خوردن سریع سر امگا که مخالفتش رو نشون میداد نفسی گرفت، آروم رون امگارو نوازش کرد
نرم رون چپ امگارو بالا اورد و روی شونه چپش گذاشت
لباش رو به پوست سفید رون امگا چسبوند و مک آرومی زد
صدای نفس های بلند امگا که با ناله های ریزی آمیخته شده بود تو‌ کل اتاق شنیده میشد
مک دیگه ای زد و لبهاش رو به زیر رون امگا کشوند
الفا اونقدر کارش رو ادامه داد که کل رون امگا با غنچه های قرمز و بنفش پوشیده شد
پای امگارو پایین گذاشت و بالاتر رفت،
زیر شکم امگا رو بوسید و دستهاش رو به لبه ی لباس زیر مشکی امگا رسوند
با لرزی که پسرکش کرد سریع لباس زیرش رو از پاهاش درآورد
امگا فورا پاهاش رو جمع کرد و مورمورش شد
جونگ‌کوک لبخند کوچیکی زد و سر امگارو‌ نوازش کرد
از روی تخت بلند شد و به سمت ساکشون که هنوز باز نشده بود رفت
لوسیون بدنی از توی ساک درآورد و لباساش هم درآورد و دوباره روی تخت برگشت
هوا کم کم داشت روشن میشد اما هنوز شفق های محوی توی آسمون در حال رقصیدن بودن
چهار دست و پا سمت موچی جمع شده روی تخت رفت

خب پارت بعد قسمت آخر هالیدی میشه سووو ووت و کامنت و ....فراموش نشه

Holidays Where stories live. Discover now