-این پارت صحنههای اسمات داره!!-
قبل از اینکه دست مونبیول به فندکش برسه اونو از روی میز برداشت و غر زد:بسته بیول جدی جدی خفم کردی!!!
-میتونی بری بیرون
خونسرد گفت و دستشو بالا اوارد تا ماری فندکشو پس بده.اخمی کرد:قرار نیست انقدر راحت باشه
-قرار نیست حرفات برام مهم باشه
سیگارو از بین لب هاش برداشت و روی میز انداخت.ماری کمی نگاهش کرد و نفس خسته ای کشید
+دیگه نمیدونم چیکار کنم تا راضیت کنم
-نمیتونی
+بیول؟؟
سر چرخوند و به چهره توهم رفته ی ماری نگاه کرد.با ناراحتی لب زد:تو از اون دختره خوشت میاد نه؟
-نه!
+بیول راستشو بگو
-میگم نه!!
+خب...از یکی دیگه چی؟
داد کشید:از هیچ خری خوشم نمیاد!!!
ماری نفس راحتی کشید،دستشو جلو برد و دست مونبیولو به ارومی گرفت
+نمیخوای بریم پایین؟
-نه خودت برو
+عاااه بیول بیخیال!داری بد اخلاقی میکنی
ابرویی بالا انداخت و خندید:نمیتونی تحملم کنی برو،دوست پسرت که پایینه
+مسخره نشو!!
-جدی میگم.ناراحت نمیشم
"هوفی" کشید و خودشو به مونبیول نزدیک کرد،دستشو بالا اوارد و رو گونه مونبیول گذاشت تا صورتشو به طرف خودش برگردونه
لبخندی بهش زد و موهای سیاهشو پشت گوشش فرستاد
+من بدون تو هیچ جایی نمیرم عزیزم..خب؟
-چرا اینکارو میکنی؟
به ارومی لب زد و نگاهشو رو صورت ماری چرخوند.
+چون اینجوری بهتره
گفت و صورت بیولو سمت خودش کشید تا لب هاشونو روی هم بزاره.دست هاشو میون موهای مونبیول حرکت داد و به بوسیدنش ادامه داد،کمی بعد بیول هم همراهیش کرد و حالا این دست های مونبیول بود که بین مو و گردن ماری میچرخید
دستشو میون موهای ماری مشت کرد و سرشو عقب کشید،ماری به ارومی نفس نفس میزد.
-نمیتونی خرم کنی
لب زد.ماریو روی کاناپه هول داد و روش خیمه زد.
+چیکار میکنی؟
سرشو تو گردن ماری فرو کرد و لب هاشو به گوشش چسبوند.زمزمه کرد:باهاش مشکلی داری؟
و بعد مک ارومی به لاله گوشش زد.دست های ماری روی سینش نشست،پوزخندی زد و لب هاشو به گردنش کشید.بوسیدش و گاز ارومی از پوستش گرفت
نفس تندی کشید و غرید:بیخیال بیول..
خنده ای کرد:چیه؟ نمیخوای دوست پسرت صدای نالههاتو بشنوه؟
و دستشو از بدن ماری پایین کشید.دستشو رو دست بیول گزاشت
+تمومش کن!
-اعتراف کن
دست ماریو پس زد و بولیزشو بالا داد،چنگی به کمرش انداخت و همزمان مکی به پوست گردنش زد.
به ارومی تقلا کرد تا بیولو از خودش دور بکنه
+ولم کن!
-اعتراف کن که نمیخوای دوست پسرت بشنوه برای من ناله میکنی!هوم؟
دستشو بالا اوارد و فشار ارومی به سینش داد که باعث شد ماری به ارومی ناله بکنه
-اعتراف کن دوست پسرت فکر میکنه الکی با منی و حتی خبر نداره باهام میخوابی!اعتراف کن میترسی
همونطور که کناره گوشش زمزمه میکرد دستشو زیره لباس ماری حرکت میداد.
اب دهنشو قورت داد و دستشو رو دست بیول گذاشت.
+باشه باشه اعتراف میکنم!!اره من نمیخوام اون منو با تو ببینه!!
پوزخندی زد:همینو میخواستم
و از روی ماری بلند شد.دستی به موهاش کشید و فندکشو از مشت شل شده ی ماری بیرون اوارد.خم شد و سیگاره رها شده رو از روی میز برداشت و بین لب هاش گذاشت
اونو روشن کرد و نگاهشو به ماری داد که هنوزم همونجور دراز کشیده بود و درحالی که به تندی نفس میکشید خیره بیولو نگاه میکرد.بولیزش هنوزم بالا رفته مونده بود و پوست گردنش قرمز شده بود.
ماری پوست خیلی حساسی داشت و به سرعت قرمز یا کبود میشد.جوری که مونبیول همیشه مراقب بود،از جایی که هر وقت گازش میگرفت پوستش زخم میشد و خون میومد-
باید با ماری اروم برخورد میشد ... کاری که بیول هیچوقت نمیتونست انجام بده
کامی از سیگارش گرفت و روشو از ماری برگردوند.
اب دهنشو قورت داد و نفس عمیقی کشید
+از اینکه..میتونی اینجوری..تحریکم کنی متنفرم
خنده ای کرد
-باهاش مشکلی داری؟
+من هیچ مشکلی ندارم انقدر این جمله فاکیو نگو!!
شونه ای بالا انداخت و خاکستر سیگارشو تو جا سیگاریه روی میز تکوند.
-بداخلاقی نکن..بزار از روز اخرمون لذت ببریم
نشست و دستی به گردنش کشید،بولیزشو پایین اوارد و پرسید:منظورت چیه؟
-هیچی
چشم هاشو تو کاسه چرخوند و موهای پریشون شدشو صاف کرد،دست دوباره ای به گردنش کشید و غر زد:لعنت بهت!!
خندید
-بزار جاش بمونه..چه اشکالی داره؟مگه من دوست دخترت نیستم؟فکر نکنم مشکلی داشته باشه کبودی که من بهت دادمو بقیه ببینن
تک خنده ای زد:اوه ببخشید! یادم نبود دوست پسرت میبینه
+تمومش کن
-چیو؟
عصبی از جاش بلند شد:هر کوفتی که الان انجامش میدی
YOU ARE READING
𝖳𝗈𝗎𝖼𝗁 𝗆𝖾 𝗉𝗅𝖾𝖺𝗌𝖾
Romance"میدونستم زندگیشو به جهنم میکشم.. اما تصمیم گرفتم باهاش فرار کنم...چون عاشقشم!!" -اسمات ، سد ، رومنس -کامل شده