Chapter 31 : Weakness

121 26 23
                                    

❬ ➵ Chanyeol' POV ❭

شیر آب گرم رو باز تر کردم و کلافه آهي کشیدم و در حالي که برمیگشتم سمت بکهیون، با صداي آرومي زمزمه کردم "بک..من نمیتونم دقیق دماي آب رو تشخیص بدم!" و بلند شدم و رفتم سمتش و توي درآوردن شلوار و باکسرش بهش کمك کردم.

كوتاه لرزيد و بازوهاشو بغل گرفت و از کنارم رد شد و رفت سمت وان که دستمو لاي موهام کشیدم و پلك‌هامو محکم روي هم فشار دادم.

_میشه لطفا آب رو سردتر کني؟

به محض شنیدن صداش روي پاشنه ي پا چرخیدم و طبق خواسته‌ش آب رو سردتر کردم. لبخند محوي روي لباش نشست و دستمو گرفت و آروم پاشو گذاشت توي وان و ریز ریز خندید!

به چشماي ذوق زده‌ش خیره شدم و زمزمه کردم "چيزي شده؟ آم.." که شونه بالا انداخت و گفت "این حس خوبي داره" و بي درنگ دستمو ول کرد و آروم و مردد نشست توي وان و با هین کوتاهي محکم لبشو به دندون گرفت و سرشو به عقب خم کرد!

کنار گردنمو مالیدم و با صداي آرومي گفتم "مم..تو..هنوز درد داري؟" و لبامو روي هم فشردم که پلك‌هاشو از هم باز کرد و از همون زاویه به چشمام نگاهي انداخت و بدون اینکه چيزي بگه، دوباره چشماشو بست و آروم لبشو از اسارت دندون های صدفیش آزاد کرد و نفسش رو بیرون فرستاد.

من واقعا گند زدم!

قدمي به عقب برداشتم و بدون اینکه نگاهمو ازش بگیرم، با دستم به در پشت سرم اشاره زدم و گفتم "واست لباس میزارم" و کلافه برگشتم و عصبي پنجه هامو لاي موهام فرو بردم و به کنار کشیدم که از بین لباش صداي شبیه "هوم" بیرون داد و بي اراده پا پس کشیدم و برگشتم سمتش.

بدون اینکه لحظه اي پلك بزنم و دمي نفس بکشم، فقط مردمك هاي لرزون و بي قرار چشمامو روي اجزاي صورتش جابه‌جا میکردم که آروم لباشو لیسید و کمي از هم فاصله داد و یهو با کف دستش مثل یه بچه روي آب ضربه زد و خندید و یکم جابه‌جا شد که انتهاي خنده هاش به آي بلندي تبدیل شد و هیس کوتاهي رو بین دندون هاش کشید و با جمع شدن صورتش از درد، آروم گرفت.

سرمو پایین انداختم و زیرلب گفتم "لعنت بهت پارک!" و مردد نگاهمو به مقصد چشماي پاپی شکلش سوق دادم و ادامه دادم "بيبي میخواي اینجا بمونم و کمكت کنم؟" و گوشه ي لبمو توي دهنم جوییدم که آروم سرشو به نشونه ي تایید تکون داد و بدون اینکه ازش رو برگردونم، دستمو به عقب دراز کردم و در حمام رو بستم.

کراوات شل شده‌مو کشیدم و انداختم توي سبد رخت هاي کثیف و در ادامه، سه دکمه ي پایین و بسته ي پیراهنم رو باز کردم و از تنم در آوردم و درحالي که به چشماي کنجکاوش نگاه میکردم، سگك كمربندمو باز كردم و كشيدمش و انداختمش كنار و شلوار و باكسرمو از پاهام در آوردم و با قدم هاي کوتاهي به طرفش حرکت کردم و درست مقابلش توي وان نشستم.

Midnight (Chanbaek Ver.)Where stories live. Discover now