WARNING : This chapter contains sexual content!! If you are uncomfortable with reading smuts then don't read! Thank you and enjoy 💦🔞🤍
..❬ ➵ Chanyeol' POV ❭
راس ساعت هشت شب، دست از مديريت كردن تدارکات به بهترين نحو، كشيدم و ميز نوشیدنیها رو دور زدم و قدم هاي کوتاهمو به سمت کاناپه، براي بیدار کردن پسرك بغلي و شیطونم که روي شکم روي کوسن بزرگ مبل خوابیده بود و گونهي راستش توي کوسن فرو رفته بود و لباش روي هم فشرده و به یه طرف مچاله شده بودن، هدایت کردم و آروم روي لبه ي کاناپه نشستم.
پشت بند انگشت هاي سردمو روي گونه هاي گرمش کشیدم و زمزمه کردم "بیب؟" که پلكهاش کوتاه تکون خوردن و اخم ظریفي کرد.
با عشق و علاقه به نوازش کردنش ادامه دادم که کم کم واکنش هاي بيشتري نسبت به لمس هاي دست هاي سردم نشون داد و به سختي پلكهاشو از هم باز کرد و با زمردهاي عاشقش، بهم لبخند زد و زمزمه کرد "ممم..اينجوري بهم نگاه نکن، من ازت تلافي میکنم! حالا میبیني.." و مچ دستاشو به سمت چشماش برد که مانعش شدم و گفتم "هي..زود باش بجنب، بلند شو. تو فقط يك ساعت وقت داري آماده بشي!" و زیر آرنج هاشو گرفتم و کمکش کردم از روي کاناپه بلند بشه.
تلو تلو تا طبقه ي بالا توي اتاقش همراهیش کردم و بي درنگ رفت سمت دري که توي گوشه ي اتاقش واقع بود. در نبودش لباس هايي که واسش آماده کرده بودم رو روي گوشه ي تختش گذاشتم و با تصور اینکه توي تنش چقدر جذاب و هات میشه، لبخند زدم که با گیجي از دستشويي خارج شد و با دست هاي خیسش، به موهاش حالت داد و امد کنارم روي تخت نشست و یهو کج شد و سرش افتاد روي شونهم و گفت "ددي من خوابم میاد، نمیشه فقط پنج مین دیگه اینجا باهم بخوابیم؟" و دور کمرمو گرفت و روي گردنم نفس کشید و چشماشو بست.
دستمو روي کمرش کشیدم و شقیقهشو آروم بوسیدم و گفتم "نمیشه عزیزم، ولي شب میتونيم باهم اینجا استراحت کنیم، باشه؟" که آروم سرشو تکون داد و گفت "باشه ددي" و سرشو از روي شونهم بلند کرد و با چشماي بسته به لبام بوسه زد و از روي تخت بلند شد.
يکي يکي لباس هاشو از تنش در آوردم و توي پوشیدن پیراهن نازك و توري سیاه و سفید و طرح دار و شلوار جینش، کمکش کردم و سه دکمه ي بالاي پیراهنش رو تا زیر سینهش باز گذاشتم و موهاشو با حوصله شانه کردم و به یه طرف کنار صورتش حالت دادم و نشوندمش روي لبه ي تخت و کفش هاشو پاش کردم و با خودم بلندش کردم و کشوندمش جلوي آینه و آروم از پشت بغلش کردم.
روي شاهرگ گردنش رو بوسیدم و زمزمه کردم "چطور شد؟" که دستشو دراز کرد روي میز و از عطرش به خودش زد و گفت "عالیه! من همیشه تو انتخاب لباس مشکل داشتم!" و توي حصار دستام چرخید سمتم و به چشمام زل زد و هیجان زده گفت "چان ما..با هم ست کردیم، مثل..یه کاپل واقعي؟" و ریز خندید و با ولع لبامو بوسید و با گاز آرومي، سریع ازم جدا شد و خجالت زده، شونه هاشو جمع کرد و با ذوق خندید و سرشو پایین گرفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/289002768-288-k402498.jpg)
YOU ARE READING
Midnight (Chanbaek Ver.)
FanfictionName : Midnight (S1) ✅ (S2) ✅ Genre : Supernatural, Fantasy, Romance, Smut, Mpreg 🔞 Couples : Chanbaek, Kaisoo, Hunhan, Hyunlix & .. Written by : 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐢𝐨𝐧 پارک چانیول، خونآشام اصیل زاده ای که از نزدیکی به انسان ها بیزاره و تو عمارت مشهور...