اون قرار نبود از رو بره، چون محض رضای جمع گاییدگان.. اگه فیزیک رو پاس نکنه مادرش بعد از پاره کردنش از همه چی محرومش میکنه و این شامل گوشی عزیزش و بیرون رفتن میشه!
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
جیمین اونو درست شناخته بود! اون در حال حاضر با یه لبخنده شیطانی و شرور به اسکرین گوشی نگاه می‌کرد و برای راضی کردنه مدیر اخموش نقشه می‌کشید. میخواست اون مرد رو سست کنه برا همین دوباره سمت پوشه ی مخفی شده ی عکس های نودش رفت و روی دوتا از خوشکلاش کلیک کرد:/
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
این مرتیکه خیلیی سخت عنصرههه.. اگه برا یکی دیگه می‌فرستادم چند بار باهاشون خودشو خالی می‌کرد! با دیدنه ریکشن تهیونگ غريد، دلش میخواست کیم رو تیکه تیکه کنه آخه چطور با دیدنه اینا وا نداده بودد.. :( با تهدیدی که از طرف تهیونگ شده بود دیگه نمی تونست به این روش ادامه بده و البته وا ندادن اون مرد هم موثر بود، جونگ کوک حتی به هورمون های اون مرد هم شک کرده بود!
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
نقشه ی تو ذهنش با اینکه یکم ریسک بود اما به امتحان کردنش می ارزید و البته که پوست جونگ کوک برای دردسر میخارید.. :/ روز و شب گذشته بود و صبح از راه رسیده بود و باید به زور از تخت گرمش دل می‌کند و به مدرسه ی به فاک رفته میرفت..
"جونگ کوک"
_ هی جیمین
به هم دست دادند و تو حیاط ایستادند تا روی دانش آموز های سال اولی بدبخت کرم بریزن.
"خب میخوای چیکار کنی جون؟"
بعد از اینکه تو کافی تریا نشستند گفت و منتظره شنیدنه ایده ی شرورانه ی دوستش موند.
_ کار خاصی نیست فقط قراره تو دفتر آقای کیم سرک بکشم و با نمره ها بازی کنم و تو باید آقای کیم رو سرگرم کنی
"چیی بعد میگه نمیخوام کار خاصی بکنم! ابله اگه کیم بگیرتت به گای اعظم میری"
_ اا جیمین ضدحال نباش به غیر این البته بعد از نود راهی ندارم!
"من که کمکت میکنم اما اگه کیم گرفتت میزارم به فاکت بده"
_ بابا یارو گی نیست اگه بود بعد از اون همه نود اونجاش یه تکونی می‌خورد!
جیمین شونه هاشو بالا انداخت و بعد برای بعدِ از مدرسه قرار گذاشتن که بمونن و کارو یکسره کنن. کلاس های کسل کننده بلاخره تموم شد و اونا منتظرِ خالی شدنه مدرسه موندن. بعد از نیم ساعت بعد از اطمینان از خالی بودنه مدرسه سمت دفتر مدیر رفتند. جونگ کوک آروم در رو باز کرد و با استرس به اتاق نگاه کرد و با دیدنه خالی بودنش نفسه راحتی کشید و روبه جیمین کرد:
_ تو دم در بمون و نگهبانی بده منم زود میرم کارو تموم کنم "باشه"
با قدم های تند داخل رفت و در رو نیمه باز گذاشت، مستقیم بدون توجه به چیزی سمت کشو ها و میز رفت و اونجارو گشت اما با پیدا نکردنه لیستِ نمرات، کلافه لب پرچید. خم شد تا کشوی پایینی رو بگرده که با حسه دستی روی باسنش که توی هوا بود و شنیدن زمزمه ی، بدنش یخ زد.
+اینجا چیکار میکنی جئون!
هاییی کیم خیلی سخت عنصره! اما الان که جئون رو در حال فضولی دید قراره چیکار کنه؟ پارت بعد خواهید فهمید چاوو
