حوا هنگام خروج از باغ عدن، یک شبدر چهار برگ را با خودش گرفت تا بتواند بهشت را به یاد آورد.
برگ چهارم نمادی از فضل خدا است.سلام به همگی🥰
دل خودم که حسابی براتون تنگ شده بود، خوشحالم که باز تونستم اینجا باشم برای آپ کردن و نوشتن😅
امیدوارم حالتون خوب باشه، لبتون خندون و تو مدتی که نبودم کلی اتفاقهای خوب براتون افتاده باشه💜خب این دفعه یک داستان کوتاهه،با کاپل سپ.
رمنس و روزمره است. امیدوارم دوستش داشته باشید و بعد این مدت فاصله ناامیدتون نکنم😉
هرچند همینجا بگم سناریو پیچیده ای نداره اما بنظر خودم دلنشینه.😁و اینکه داستان رو کامل نوشتم، نگران نباشید. فاصلهی بین آپ پارتها به خاطر تایپ و یک سری تغییرات جزئیه.
و مثل همیشه اگه ووت و نظر بدید(چه مثبت،چه منفی)، به بنده خیلی خیلی لطف کردید و اگر هم فقط میخونید بازم لطف کردید.😘
YOU ARE READING
Auspicious [Sope] Completed
Fanfictionاین روزها یک معشوقهی ترسو بودن هم به چرخهی بی پایان نفرتهاش علیه خودش اضافه شده بود. اما همون اسم جدید، شبدر چهاربرگی بود که با وجود از دست رفتن روزهای بهشتیش، ضمانت خوشیمنی و رستگاریش بود. هوسوک ناسپاسی نسبت به تک جوونهی قلبش رو گناه کبیره مید...