" ۵۳ "

208 61 63
                                    

صحنه ۱

[لویی - سندی درحال تکست کردن]

۳/۱۸/۱۴ ۹:۱۲ شب

[سندی] هی فاکر فکر کردم امشب قراره با هم خوش بگذرونیم...

[لویی] شت! اون امشب بود. شت! ببخشید یادم رفت!

[سندی] یادت رفت؟!؟!؟!؟!؟!

[سندی] چطوری بعد از اون دعوت رسمی یادت رفت؟

[لویی] تقصیر منه. Despicable me 2 رو دیدیم و اصلا یادمون رفت. ببخشید، مرد.

[لویی] از هری عصبانی‌ نباش.

[سندی] نمیدونم چی بهم بده کاری ولی بالاخره یه شتی بهم بدهکاری.

[لویی] دو تا ابجو دفعه بعد.

[سندی] قبوله.

صحنه ۲

[هری - زین درحال تکست دادن]

۰۳/۱۸/۱۴ ۱۰:۲۱ شب

[زین] فکر کردم امشب قرار بود با هم وقت بگذرونیم...؟

[هری] وای نهههه!

[هری] نهههههههههههههه!

[زین] ؟؟؟

[هری] یادم رفت! از ذهنم اصلا رفت. داشتم یه کار دیگه میکردم و کلا فراموش کردم اه!

[هری] احساس افتضاحی دارم!

[هری] معذرت میخوام.

[هری] احساس خیلی بدی دارم.

[زین] اوکیه. فقط نگرانت شدم. نیومدی. خواستم مطمئن بشم حالت خوبه.

[هری] نمیدونم چی شد که با لویی به سینما ختم شدیم.

[هری] از دست لویی عصبانی نباش. تقصیر من بود.

[هری] فردا؟

[زین] فردا با پری ام.

[زین] اخر هفته؟

[هری] حتما. بازم ببخشید :(

[زین] مشکلی نیست.

[هری] نه، خیلی مشکله.

[زین] اچ، مشکلی نیست. اتفاقه. اولین اتفاقی که بعد از شش سال افتاده. عیبی نداره، فکر کنم.

[هری] اخر هفته جبران میکنم.

[زین] با خودت ابجو بیار و بخشیده میشی.

Confessions Of A Gay Disney Prince [L.S] *Persian Translation*Where stories live. Discover now