" 𝑭𝒐𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓 𝑴𝒊𝒏𝒆 "

398 49 15
                                    

‼️توضیح ‼️

این وانشات تو فضای انیمه اتفاق میوفته ولی یه سری چیزا به طبع فرق می‌کنه. زمانش مال چند سال بعد از انیمه‌ست ولی خب هیچ کدوم ازدواج نکردن و تمام آسیبا رو هم فراموش کنین ولی به کلیت داستان کاری نداره نه اسپویلی داره نه حتی اگه کامل ندیدین مشکلی پیش میاد
و اینکه یه سری کلمات یا جملاتو زبون اصلی نوشتم چون تو ترجمه از بار معنویش کم میشد فارسیشو ته متن می‌نویسم واستون :)

----------------------------------------------------

صدای زنگ کلیسا همیشه براش یه صدا شبیه زنگ مدرسه بود. همون قدر بی‌اهمیت. هیچوقت باعث نشده بود وایسته و بهش گوش بده یا از خدای کلیسا برآورده شدن آرزوش رو طلب کنه. ولی اینبار…چی شده بود که با چشمای کم فروغ و صورت رنگ پریده‌ی ماتم زده به صلیب بزرگ مشکی بلندترین بام کلیسا خیره شده بود و قلبش با تمام وجود آرزوی توی قلبش رو از خدا طلب میکرد؟

-:« نمی‌دونم خدا کیه؛ چیکار می‌کنه یا چطوری قراره کمکم کنه. فقط می‌خوام به هر ریسمون پوسیده‌ای چنگ بزنم تا برای رسوندنم بهش خودم رو بالا بکشم. می‌خوام لمسش کنم! یکبار دیگه، خواهش میکنم»

زنگ کلیسا بلافاصله بعد از پایان بغض آلود جمله‌ش سه بار به صدا در اومد. شاید معنی خاصی نداشت، شاید توهم بود یا تصادف! تلقین، خرافات یا هرچی! میخواست باور کنه این جواب تایید بهشت به آرزوی تو قلبش بود!

------------

گند زده بود! به معنای واقعی. هیچ جوره قابل جبران نبود! اون، به عنوان شینوبی کونوها، به محبوب‌ترین هوکاگه‌ی تاریخ دهکده، تقریبا تجاوز کرده بود! چطور میتونست خودش رو ببخشه؟ حماقت محض بود حتی اگه تو ته قلبش امیدوار بود که از سمت اون بخشیده بشه. چشماش رو تو آخرین لحظه به یاد داشت. صداش! تا بحال اون صدای بریده بریده رو اینقدر نزدیک نشنیده بود. برادرش حق داشت ازش ناامید بشه! اون واقعا رقت انگیز بود. چشمهاش مستقیم به غروب نارنجی خورشید دوخته شده بود. بالای این درخت بلند یه جایی اونطرف جنگل اونقدری دور بود که بتونه بدون اینکه نگران پیدا شدنش بشه خلوت کنه و با حماقتش کنار بیاد:

-تو درک میکنی، مگه نه ایتاچی؟ این رقت انگیز نیست مگه نه؟ من…رقت انگیز نیستم! من…فقط…به شدت دلم میخواد…با دستای بزرگ و نرمش…لمسم کنه! فقط یه بار دیگه.

-:« باگا اوتوتویو (برادر احمق من) »

میتونست اینو با لحن همیشه‌ی ایتاچی تو مغزش بشنوه. که چطور وقتی یه چهره‌ی ناامید به خودش گرفته اینو میگفت. ولی الان، وقتی اینطور گند زده بود واقعا به وجودش احتیاج داشت:

" M̶i̶n̶e̶ F̶o̶r̶e̶v̶e̶r̶ " « NᴀʀᴜSᴀsᴜ »Where stories live. Discover now