در عمق خاموشی بغض با فریاد سکوت را شکست.
صدای نفس های عمیقی که در چاه می پیچید مرا هراسان می ساختند،از لحظه ای که نوری بتابد و حقیقت آشکار شود.
اسمی که به زبان آورد،مثل تصاویری از او،در چاه تکرار شد.
خاموشی
در عمق خاموشی بغض با فریاد سکوت را شکست.
صدای نفس های عمیقی که در چاه می پیچید مرا هراسان می ساختند،از لحظه ای که نوری بتابد و حقیقت آشکار شود.
اسمی که به زبان آورد،مثل تصاویری از او،در چاه تکرار شد.