𝐏𝐀𝐑𝐓 2

57 8 6
                                    

نيويورک .. حال .. 2022 ، کازینو ᏋᎷᎮᎥᏒᏋ ᏟᎥᎿᎽ

با سوختن سیگار و رسیدن به پایان جریان شعله قرمز پوست سفید سر انگشت هاش رو لمس کرد و اون رو وادار کرد تهِ سیگار رو تویه زیر سیگاری کریستالی طرح اسکلت که تویه کازینو به نامش شده بود دفن کنه..
به پنجمین تهِ سیگاری که تویه جا سیگاری مچاله کرده بود نگاه کرد .. خودش رو مشغول ور رفتن با تهِ سیگار ها کرد ولی تمام حواسش پیش مردی بود که با جسارت اونو کشیده بود پای میز معامله..

یک مرد چاق مکزیکی با پوست آفتاب دیده برنزی و سیبیل های پت و پهنی که مدام با سر انگشت هاش اونا رو روبه بالا تاب میداد .. چشم های قهوه ای و کت شلوار مشکی که زیر اون پیرهنی به طرح هاوایی به تن کرده بود و سعی داشت با وجود احتمال جِر خوردن کت و شلوار تویه بدنش خودش رو آراسته نشون بده..
طلاهای زیادی به خودش اویز کرده بود و عینک سیاه رنگ رین بی مدل ⦅8747BL⦆ رو حتی با وجود اینکه نیمه شب بود به چشم زده بود..

آلک کلافه از صحبت های متئو که درباره یک معامله پوچ و نافرجام بود سیگار دیگه ای از جعبه سیگار نقره ایش بیرون اورد و بعد روشن کردنش کنج لب هاش بهش جا داد و کام عمیقی ازش گرفت..
هنوز هم باورش نمیشد که چطور تا الان به حرف های بی سر و تهِ متئو گوش میداد و به جای فکر کردن به یک معامله احمقانه یک تیر وسط پیشونیش شلیک نمیکرد تا یک دنیا رو از شر خیکی بی مصرف خلاص کنه..

با این فکر نیشخندی زد و به چشم های قهوه ای متئو خیره شد ..
شایدم فکر بدی نباشه ، بهرحال با مردنش دنیا چیزی رو از دست نمیداد و مطمعن بود پلیس ها هم به خودشون زحمت نمیدن وقتشون رو برای پیدا کردن جسد و علت مرگش هدر بدن..
متئو دومینگز .. مردی که تمامی مافیاهای شهر و پلیس ها ازش متنفر بودن و حتی یک سر و گردنی هم براش احترام قائل نمی‌شدند..

متئو وقتی بی اشتیاقی الک رو بابت معامله ای که از یک ساعت پیش مغزش رو باهاش سوراخ کرده بود دید دست هاش رو روی زانوهاش در هم گره داد و کمی به جلو خم شد .. چشم هاش رنگ بدجنسی رو به تن کرده بودن.

متئو: میدونستم که معامله اولی ممکنه حوصله تو رو سر ببره پس واسه همین من یه پیشنهاد دیگه دارم که هیچ جوره نمیتونی اونو پس بزنی..
آلک: چرا انقدر اصرار داری با من معامله کنی..
متئو: معامله کردن با تو همیشه برای من پر سود بوده.. و ازش لذت میبرم..
آلک: میشنوم..

متئو لبخند دندون نمایی زد که دندون های نیش طلاکاری شدش رو به نمایش گذاشت ..
آلک با اکراه نگاهش رو ازش گرفت و به اتاق مخفی که تویه کازینو برای معامله ها و کارهای مهم طراحی شده بود نگاه کرد .. ⦅یک اتاق بزرگ با نمای سفید که با یک دست مبلمان مشکی و لوستر بزرگ سفید اویز به سقف طراحی شده بود و خدمتکار ها تا هر زمانی که اینجا بودیم آماده به سرویس بودن.⦆
با اینکه خودش کازینو بزرگ و بهتری داشت ولی اینجا رو برای قرار هاش ترجیح میداد .. بهرحال کار از محکم کاری عیب نیست..
متئو تکیش رو به مبل داد و بعد تاب دادن سیبیل هاش اروم زمزمه کرد:

POWER PLAY Where stories live. Discover now