Forgotten ghosts by Jadu heart
.
.
.
نمیخواستم روبروش قرار بگیرم. و در عین حال دوست داشتم اتاقم رو ببینم. همه جاش رو...« م-میتونم حدس بزنم داری به چی فکر میکنی؟! »
اون پرسید. بهم نگاه میکرد. غمگین بود. چرا انقدر به همه چیز دید آشفته و غمزده ای داشت؟ از وقتی که دیده بودمش یک لحظه هم تغییر نکرده بود. خیلی عجیبه اما به در آسانسور هم اینطور نگاه میکرد. شبیه افسردهها بود.
« نه.. »
جواب کوتاه من باعث شد گوشهی چشمش چین بیوفته. و این من رو عصبیتر میکرد. دستپاچه میشدم.. صادقانه!
« پ-پس دیگه فهمیدی که خوب میشناسمت. »
« کاش تو هم بفهمی که این خیلی منو میترسونه.. »
من گفتم در حالی که به سمت میز چوبی میرفتم.
« اوه.. »
لوسیون بدن، اکسسوری..
برند بودن. یکی از عطرها رو بو کردم. محلولش هلویی رنگ بود.« کنار م-من احساس ناامنی میکنی! »
دقیقا همینطور بود. فاک! احساس میکردم بینیم بدجوری مست شده. من دنبال تحریک کردن بقیه بودم؟! شیشهی عطر رو سر جای خودش گذاشتم مثل وسیلهای که برای یکی دیگه باشه.
« نمیتونی حدس بزنی چقدر زیاد. »
کلید کنار آینه رو فشار دادم و لامپ های دور اون روشن شدن. خوشگل بود. نتونستم جلوی لبخند رو بگیرم.
اون نگاهم رو از داخل اینه دزدید. من رو تماشا میکرد. و اون عکس دوتایی جوری توی ذهنم تداعی شد که انگار توی اتاق بین من و اون مثل پردهی سینما قرار گرفته. سرم رو تکون دادم به چپ و راست و نگاهمون قطع شد.
« چیزی یادت اومد؟! »
« این سوال واقعا نباید انقدر راحت پرسیده بشه! »
« من باید بدونم تا کمکت کنم. »
اون ناامیدانه چشم غره رفت. منم همینطور. کنترل کردن اعصابم خیلی سخت بود.
« ج-جی.. »
« اینجوری صدام نکن!! »
« جی~ »
از دیوار کنده شده.
« من همیشه اینطور صدات کردم. »
حس میکردم میخواد یه چیزی رو به سمتم پرت کنه.
« اینکه هیچ چیز رو به یاد نمیاری تقصیر من نیست. اما من خوب یادمه که چقدر د-دوسش داشتی! »
فاصلهی بینمون زیادی برای صدای بلند اون کم بود. پس من هم مقابله به مثل کردم و داد زدم.
« چی رو؟ »
« جوری که صدات میزدم ج-جی.. جی.. جی!!! »
حالم بد شده بود. میخواستم فرار کنم. هر چیز که کمی بهش عادت کرده بودم دوباره در حال ذوب شدن بود. همهاش احساس عجیبی داشتم. انگار که به بچه گدایی گفتم کنار بستنی فروشی بشین تا برم کیف پولم رو بردارم و زود میام اما کیف پول رو گم کردم و نتونستم برگردم.
YOU ARE READING
"FORGOTTEN 3"
Fanfictioncouples: Sope, Vkook Gender: slice of life, angst, romance " زندگی، زندگی، زندگی... این حرومزادهی نجس! " it's over.