introduce

29 7 0
                                    


های جینگولیا ~

اول از همه اینکه این بوک ایدش از گی سندروم هست و قراره علمی_تخیلی باشه .
ولی قرار نیست با علمی بودنش حوصلتون سر بره بیشتر یه جورایی تخیلی محسوب میشه .

کاپل اصلی بوک لری هست اما زیام هم داریم .

توضیحات خود تیم گی سندروم :

لویی باز هم مثل هر روز از خواب بیدار میشه و با چشمای نیمه باز سمت آشپزخونه می‌ره، کورمال کورمال کابینت مورد نظرش رو باز می‌کنه تا لیوان قهوه‌ش رو برداره و بعد از نوشیدن یه فنجون قهوه، به رئیسش که بهترین دوستشه زنگ بزنه تا چیزی رو باهاش در میون بذاره.

اما اونجا خبری از لیوان نیست، توی کابینت پر از شیشه‌های بزرگ لبنیاته!
برمی‌گرده و خونه‌ش رو نگاه می‌کنه، ساختمون همونه ولی تزیینات و جزییاتش مثل قبل نیست.

با تعجب می‌ره بقیه‌ی عمارت عزیزش رو ببینه. همه جا تغییر کرده.
لوستر های بزرگ و مجللش به لوسترهای قدیمی پر از شمع‌های سوخته تبدیل شده و روی زمین زیرش لکه‌هایی از شمع‌های ذوب شده دیده می‌شه.

حتی مجسمه‌ی زیبای دوره‌ی رنسانسش به کسی روی پله‌ها با تفنگی شکاری تغییر شکل پیدا کرده بود.

ادواردِ خشمگین و ترسیده از مزاحم‌های همیشگی سعی در بیرون کردنش داره. عمارتی که نسل به نسل ازش محافظت و زنده نگه داشته شده.

لویی کلافه بعد از کلنجار رفتن با مردی به اون جدیت، بازوش رو می‌گیره تا اتاق مخفی عمارت رو نشونش بده.
وقتی در رو باز می‌کنه، اتاق مثل قبله با همون دکوراسیون و وسایل قدیمیِ لویی!

لویی‌ که فقط ده ساله خونه رو داشته اما از ادوارد با اون قدمت دیرینه و مالیکت طولانی، اتاق‌های مخفی رو بهتر می‌شناسه.

اما چرا فقط توی همون یک اتاق دستکاری نشده؟ لویی توی چه سال و یا حتی توی چه دنیاییه؟
چطور به اونجا رفته؟
ممکنه اون مرد فرفری بهش داروی بیهوشی خورونده باشه و خونه رو از نو ساخته باشه؟ اینجا دقیقا چخبره؟!



خب میریم که داشته باشیم ♡

امیدوارم خوشتون بیاد ♡

All the love ♡
Narges ~

Rules of the moonWhere stories live. Discover now