•𝘾𝙡𝙤𝙫𝙚𝙨🥀

3.6K 422 132
                                    

ریتم ملایم بارون تو صدای کلاویه‌های قدیمی پیانوی وسط کافه گم شده بود، زیپ کت چرمش رو باز کرد و طبق معمول وقتی روی صندلی نشست، پاهاش رو باز و بصورت ریتمیک یکیشون رو تکون داد، جوری که انگار همیشه عصبیه، کلافه‌است و برای قرار مهمی دیر رسیده...
یکی از دکمه های بلوزش رو باز کرد و سوییچ موتورش رو روی میز کنار موبایلش انداخت، با شنیدن صدای مرد مقابلش نگاهش رو از حباب‌های سفید رنگ روی قهوه تیره‌اش گرفت و به صداش گوش داد :

_جونگکوک... تو می‌تونی؟! می‌تونی تحمل کنی تهیونگ بمیره؟! می‌تونی نسبت بهش بی تفاوت باشی؟! اونم زمانی که تنها خودت می‌تونی نجاتش بدی؟!

پوزخندی سرد روی لب‌هاش نشست با نگاهی عاری از هرگونه احساسی به مرد مقابلش خیره موند و درحالی که خاک سیگارش رو توی ظرف کریستالی روی میز می‌تکوند آدامس بلوبری زیر دندونش رو دوباره جویید و با لحنی خنثی جواب داد:

_منم گفتم که مشکلی با نجات دادنش ندارم. اما خب طبق شروط من... برگرده خونه منم از اون زندان و حکم ابدی که بهش خورده نجاتش می‌دم. هرچی باشه هنوز هم همسرمه.

مرد با آشفتگی نگاهش کرد این مرد، با نگاه سیاه و تاریکش بوی تلخ سال‌ها انتقام رو میداد:

_ دوستت نداره لعنتی، می‌دونی که برنمی‌گرده... می‌دونی که هیچ حسی بهت نداره جونگکوک،از اول هم حسی بهت نداشته تو براش صرفا یه عروسک قشنگ و دست نیافتنی بودی که تا بدستت آورد گذاشت کنار، این زندگی برای خودت هم جهنم میشه، چرا میخوای با آدمی دوباره زندگی کنی که از اول هم عاشقت کرد که فقط ترکت کنه؟!

بلند شد، با نگاهی سرد خیره نگاهش کرد و درحالی که گوشی موبایل و سوییچ موتورش رو از روی میز برمیداشت با سردی لب زد:

_ شرط من همینه, رسماً هنوز هم همسر منه، حتی اگه سه سال گذشته باشه... حتی اگه دوماه بعد از ازدواجمون ترکم کرده باشه باز هم همسرمه... برگرده خونه‌اش و اونوقت از اون اتهام قتل نجاتش میدم..

با تموم شدن جمله‌اش کش مویی که دور مچ دستش بود رو دور موهاش بست، و زمانی که از عطر تلخ و گرمش تنها چهارقدم فاصله گرفته بود با شنیدن صداش برنگشت، اما پوزخندی روی لب هایش نشست:

_ خودت اینکارو کردی نه؟! تو تهیونگ رو تو این مخمصه انداختی درسته؟!
تو یه جئونی، امکان نداره انتقام اون عشقی که تمام ریشه‌های قلب و احساست رو سوزند و ترکت کرد رو نگیری....

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

~های:)))))
ببینین کی برگشته:))
روزای اپ: جمعه‌ها:)
اول اینجا آپ میکنم و اگه ببینیم دوستش دارین تو چنل آرمی‌اریا هم آپ میکنم با صفحات بیشتر:)
و اینکه بعد مدت‌ها برگشتم پس بیاین سوالاتی مثلِ فلورانس،بلوم و... کی آپ میشن رو بذاریم بعدا هوم؟!
فعلا با این برگشتم تا بتونم دوباره بنویسم فلورانس سنگینه پس نیاز دارم کمی قلمم رو دوباره روون کنم:)
دوستتون دارم مثل همیشه و دلم خیلی براتون تنگ بود:)

-𝘾𝙡𝙤𝙫𝙚𝙨🥀Where stories live. Discover now