p.1

152 42 0
                                    

Taehyung pv

دقیق نمیدونم چقدر گذشته...
شاید یک ربع شاید یک ساعت ...
تنها چیزی که میدونم اینکه اسپرسو مقابلم سرد شده و من تمام این مدت مدهوش رایحه کارامل و قهوه ای که تو کافه پیچیده و پسری با موهای تیره که با لباس فرم پشت دستگاه قهوه ساز ایستاده و ملودی ارومی رو زمزمه میکنه شدم .
احساس سبکی دارم میتونم ساعت ها تو همین حالت بمونم و پلک نزنم تا یکوقت حرکت لب های صورتی و چشمای گرد پسر مقابلم رو از دست ندم

با ویبره گوشیم انگار از خلسه شیرینی بیرون اومده باشم بعد چک کردن ساعت با عجله اسپرسو داخل فنجون رو سرکشیدم
بعد برداشتن تلفن و سوئیچ از روی میز با سرعت و بدون نگاه کردن به فرشته داخل کافه در رو باز کردم و خارج شدم .

Jungkook pv

با صدای زنگوله بالای در نگاهمو از دستگاه قهوه ساز به میز و فنجون خالی دادم
لبخند محوی روی لبهام نشست
رفته بود ...
آروم سمت میزش حرکت کردم و فنجون خالی رو برداشتم
و از پنجره کافه بهش نگاه کردم که با عجله سوار ماشین مشکی رنگش شد
همیشه همین اتفاق میوفته
با اون چشمای مشکی و نگاهی عمیق مدتی بهم خیره میشه و بعد فراموش میکنه که دیرش شده  و خدا میدونه چقدر سنگینی نگاهش روی خودم رو دوست دارم
سمت سینک رفتم و فنجون رو داخلش گذاشتم دستامو لبه اش تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم 
امروز پیراهن کاراملی رنگ پوشیده بود ... کاش شجاعتش رو داشتم که بهش بگم  به نظرم توی اون پیراهن چقدر جذاب و دلنشین شده

...

Coffee caramelWhere stories live. Discover now