ام... میدونم تایتل شکتون کرده
حقیقتش اینه که من واقعا ولوزو دوست دارم، ولی از نوشتنش پشیمونم و قرار نیست ادامش بدم
ممنونم که وقتتونو سر خوندن کوچولوی من گذاشتین، و ببخشید که تمومش نمیکنم
اگه کسی خواست تمومش کنه میتونه بهم پیام بده devilish_angel21 توی تلگرام و من متن قسمتای قبلی رو براش میفرستم، کمکیم از دستم بر بیاد حتما کمک میکنم
من براش ی پایان در نظر دارم، خط داستانیشم امادست، پس اگه کسی خواست بنویستش میتونه بین ایده خودش، اون، و ترکیبش، هرکودومو خواست انتخاب کنه
قسمتای قبلیم ارث بابام نیست که، اگه خواست میتونه ادیت کنه (ممنون میشم ادیت کنه)
خلاصه... همین، و ببخشید که نصفه گذاشتمش، امیدوارم تو فیکای بعدیم ببینمتون : )
YOU ARE READING
Wolves
Fanfiction-جوری که میگی گرگ طلاییم خیلی خفنه! انگار شمشیری چیزیم، بقیه مثل ی دکوری شکستنی باهام رفتار میکنن