-رون...آروم تر-من چی کار کنم؟ هر دوتاتون پام و له کردین...
رون در حالی که هنوز هم زیر لب غر غر می کرد با چشم غره ی هری کاملا ساکت شد.
روز های پر استرسی بود، بعد از مرگ سدریک دیگوری تقریبا همه به این باور رسیده بودن که لرد تاریکی برگشته و امنیت در جامعه ی جادوگری با مرگ یکی از بهترین دانش آموز های هاگوارتز کاملا از بین رفته .
هاگوارتز در این روز ها از قلعه ای باشکوه و نورانی به قلعه ای خاکستری که با دمنتورها محاصره شده تبدیل شده بود، در های ورودی کاملا بسته شده بودن و دانش اموز ها به دستور دامبلدور و باقی پروفسور ها بعد از ساعت خاموشی به هیچ عنوان حق بیرون اومدن از خوابگاه و پرسه زدن در اطراف قلعه را نداشتن.هرماینی در حالی که سعی می کرد کاملا زیر شنل نامريی پنهان بشه با لحن عصبی ای گفت.
-میدونید داریم قانون و زیر پا می زاریم؟
-کاملا...
-میدونید اگه گیر بیوفتیم ممکنه اخراج بشیم؟
-ممکنه...
-می دونید اگه چیزی نتونیم از قسمت ممنوعه پیدا کنیم یعنی همه ی این قایم موشک بازی ها برای هیچ ...
هری با لحن آرومی حرف هرماینی رو قطع کرد
-من با سیریوس حرف زدم، اون معتقده ما قبل از اینکه بخوایم به محفل به طور مفید کمک کنیم باید اطلاعاتمون رو بالا ببریم.
-اطلاعات در مورد چی دقیقا؟
حتی وجود دمنتور ها و برگشتن ولدمورت نتونسته بود جلوی عادت پرسه زدن بعد از زمان خاموشی رو از هری، رون و هرماینی بگیره، اون ها از سال اولی که به هاگوارتز اومده بودن بیشتر شب ها زیر اون شنل نامرئی پنهان می شدن و به قسمت ممنوعه کتابخونه میرفتن به امید اینکه بتونن اطلاعاتی بدست بیارن که بتونن جلوی ولدمورت رو از آسیب زدن دوباره به جامعه جادوگری بگیره ولی این دلیل نمیشد که هر دفعه اطلاعاتی رو به دست می آوردن که واقعا به دردشون می خورد، گاهی اوقات گیر می افتادن و مجبور میشدن به همراه هاگرید برای جمع آوری های کرم های خاکی به جنگل ممنوعه برن یا اینکه از شرکت توی مسابقات کوییدیچ محروم می شدن.
-خب.... در مورد ولدمورت؟
رون ناگهان ایستاد و با پوزخندی رو به هری گفت.
-اوه واقعا؟ من تا الان فکر می کردم ما ریسک می کنیم بعد از ساعت خاموشی، با وجود اون روح های عوضی و روانی سرگردان زیر این شنل کوفتی قایم میشیم که بریم توی اون بخش لعنتی که درمورد عمه ی من بتی اطلاعات جمع کنیم...
YOU ARE READING
Never again
Romanceاز دشمنی تا عشق عشقی همانند خورشید و ماه قدرتمند و زیبا در دنیایی که در تاریکی مطلق فرو رفته است