پارت 12

47 11 3
                                    

آخر چپتر کارتون دارم😜

۔۔۔۔۔

دیگہ ظہر شدہ بود ھمہ تیم برای غذا تو کلبہ پسرا جمع شدہ بودن و وسایلشونو آمادہ و چک کردہ تو کلبہ بغلی گذاشتہ بودن و ناھارشونو میخوردن

و باز ھم دیوونہ بازی ھای توی خوابگاہ توی کلبہ سر میز شروع شدہ بود و موجب خندہ بقیہ شدہ بود خصوصا چانیول کہ بہ لطف دعواش سر جکوزی با چن پاش کبود شدہ بود و ول کنش نبود تا ازش انتقام بگیرہ

شب شدہ بود و کلبہ ھا تو سکوت بودن اما ساکنانش بیدار بودن
سہون: من نمیفہمم

سوھو کہ داشت مسواک میزد دھنشو شست و پیش سہونی رفت کہ روی تخت با گوشیش قدم میزد

سوھو: چرا اون بالایی؟
سہون: نپرس ھیونگ ، آنتن
سوھو: آنتن چی؟
سہون: نداااااریم

سوھو: خب از وقتی اومدیم نداریم
سہون: من نمیدونستم تازہ گوشیمو برداشتم
بہ حالت گریہ رو تخت نشست و با سر روی بالشت فرود اومد و دست و پاشو باز کرد

اون اتاق در کل یہ تخت دو نفرہ داشت کہ قرار بود سہ تایی روش بخوابن ولی سہون ھمینطوریشم با مدل خوابیدنش جای دو نفر دیگہ ھم گرفتہ بود

سوھو بیخیال سمت آیینہ رفت و یہ نگاہ کلی بہ خودش و موھاش انداخت و برسی بہشون کشید: کریس کجاست؟
سہون سرشو بالا آورد: نمیدونم
و باز سرشو کوبید

سوھو: شاید ھنوز پایین باشہ برم صداش کنم؟
دوبارہ سرشو بالا گرفت و بعد تموم شدن حرفش صورتشو کوبید تو ملافہ ھا: بیا دعا کنیم پایین خوابش بردہ باشہ و نیاد جامونو تنگ کنہ

سوھو سری از روی تاسف تکون داد و سمت در رفت تا کریسو صدا کنہ ولی قبل از اینکہ بہ در برسہ کریس داخل شد: جایی میرفتی؟
سوھو: داشتم میومدم دنبال تو

کریس لبخندی از سر ذوق زد: فقط داشتم از سیستم گرمایشی مطمئن میشدم
سوھو: اوھوم

سہون یہو تو جاش نشست: من وسط نمیخوابم کنار میخوابم شب بخیر

و قبل از شنیدن اعتراضی یہ طرف تخت رفت زیر پتو و کریس در جواب فقط شونہ بالا انداخت و چراغا رو خاموش کرد
سوھو: میگم منم...

کریس: میشناسمت اشکالی ندارہ من وسط میخوابم
سوھو بخاطر درک کریس و اینکہ نزاشت حرفشو بزنہ و معذب بشہ خیلی خوشحال شد و لبخند خرگوشی زد کہ مطمئن بود تو اون تاریکی کریس نمیبینہ قافل از اینکہ کریس اونقدر در شکار خندہ ھاشہ کہ عمرا بزارہ تاریکی مانع دیدن خندہ ھای عشقش بشہ
کریس ھم زیر پتو رفت و سوھو ھم بہش ملحق شد

سہون: بہ شونہ بخوابین جام تنگہ
در کمال تعجب کریس بدون اعتراض سریع سمت سہون چرخید و خوابید

سوھو ناراحت شد؟ چرا انتظار داشت کریس سمت اون برگردہ؟ چہ حس بدی بود کہ کریس بہش پشت کنہ ، البتہ کہ از لحاظ فیزیکی
خودشم نفہمید چرا انقدر حالش گرفتست و ترجیح داد سمت کریس بچرخہ و بہ شونہ ھای بزرگش چشم بدوزہ یا مثلا اونقدری بہ پشت سرش زل بزنہ و تو فکرش دستشو تو اون موھا فرو کنہ کہ وقتی بہ خودش اومد لبخند رو لبش بود

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 29, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

سوھو لیدر اکسو🎤Where stories live. Discover now