part two

101 15 7
                                    

چشم هاش و توی هم جمع کرد و غلتی روی تخت زد و چرخید به طرف دیگه ای و پتو رو بیشتر بالا کشید .

اتاق سفید مشکی رنگیش تاریکه تاریک بود و معلوم نبود اون باریکه نور لعنتی از کجا اومده بود که مستقیما به چشمش برخورد کرده بود .

خب کاملا غیر عادی بود چون پرده های ضخیم به خوبی روی پنجرش کشیده شده بود و از شب قبل اطمینان حاصل کرده بود که پرده ها نرن کنار و نور وارد اتاقش نشه .

نقی زد و بالاخره بلند شد و نشست سر جاش و کلش و چرخوند تا اطراف اتاق و نگاه کنه و چشم غره ای به پرده ای که کنار رفته بود رفت .

_گاییدمت
ناسزایی زیر لب گفت و پتو رو کنار زد و از سر جاش بلند شد و سمت سرویس داخل اتاق خوابش رفت .

.

.

.

.

بعد از چهل دقیقه ای که توی اتاق صرف پوشیدن لباس و مرتب کردن تخت و چیدن کیفش شده بود رفت بیرون از اتاق و بعد از اینکه راهرو ای که اتاقا توش قرار داشتن به پذیرایی رسید .

جیمین و دید که توی اشپز خونه مشغول پختن چیزیه . اونجور که بوش میومد انگار داشت چند تا از سفارشاش و توی خونه اماده میکرد .

_ هی بچه
با صدای تقریبا بلندی صداش زد و وارد اشپزخونه شد . جیمین به سمتش برگشت و جونگ کوک تازه الان فاجعه رو دید .
_ عه بیدار شدی
بعد چند ثانیه مکث ادامه داد .
_صبحت بخیر کوک

جونگ کوک با چشمای گشاد شدش و دهن باز به جیمین نگاه کرد که چجور قشنگ ریده به لباسش .

_تو شوخیت گرفته پسر ؟؟ نکنه داری اینجا بمب هسته ای میسازی به من نمیگی

جیمین ساعد دست راستش و جلوی دهنش گرفت و بلند خندید و دست دیگش و یه اوپن تکیه داد تا نیوفته .
_ وای کوک
به خندیدن ادامه داد و بین حرفاش گفت .
_قیافت و چرا اینجوری میکنی هاها

بلند بلند میخندید اما جونگ کوک هنوز به لباسش خیره بود .
قسمتایی از لباس سوخته بود و بعضی جاهاش تخم مرغی شده بود و قسمت زیادی از لباس بهش آرد مالیده شده بود .

_ لعنتی چجور دلت اومد با این لباس به این گرونی اینکارو بکنی
جونگ کوک با ناراحتی ای که از ته دلش بود به اون لباس چن  هزار دلاری از برند گوچی نگاه میکرد . انگار قلبش داشت می ایستاد و از شوک نفس عمیقی کشید . جیمین از خنده دست کشید و با چهره ای که شیطنت توش بود به جونگ کوک گفت .
_ نگران نباش جونگ‌ کوکی حالا مگه من پول کم دارم که از این لباسا بخرم

جیمین به جونگ کوک اطمینان داد تا یکی از شوک خارج بشه و نامحسوس پز پولاشو به رخش کشید .
_خیلی خب ، خیلی خب فهمیدم ریچ بوی

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 19, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

SPIDER MAN !Where stories live. Discover now