part 3

210 22 10
                                    


D:ددی.......خواهش......میکنم......اهههه‍هههه....بزار..بیام
اما کای توجهی نمی‌کرد و نمیزاشت بیاد
K:هیسسسس
وقتی به کام رسید دستی که روی عضو بیبیش بود رو با تمام سرعتش حرکت داد و اجازه داد بیبیش بیاد
بیبیش که هنوز گریه میکرد رو بغل کرد و رو تخت خوابوندش
K:چرا گریه می‌کنی خوش نگذشت؟
کیونگسو چیزی نگفت
کای بغلش کردو کمرشو مالید
K:هیششششش الان خوب میشی
برگشت و از کشوی بغل تخت یه پماد برداشت
روی بیبیش نیم خیز شد تا سوراخشو ببینه!
پماد رو روی انگشتش زد و روی دهانه ی سوراخ بیبیش مالید
تا دردش بیوفته
بیبیش یقه ی لباس ددیش رو گرفت بهش چسبید و چشماشو از درد بست
بویی که از سینه ددیش میومد مردونه بود و کیونگسو ازش خوشش میومد
.........................................................................................................
روز بعد وقتی پاشد ددیش رو ندید پس کجا رفته بود
پتو رو کنار زد اما درد کمرش نمیزاشت تکون بخوره !
پس دوباره دراز کشید
۳ ساعت افسرده به سقف زل زده بود تا اینکه صدای در از طبقه پایین شنید
بی اختیار لبخندی روی لبش نقش بست
K:فک نمی‌کردم به درو دیوارم لبخند بزنی
کیونگسو ددیش رو دید که حتی از دیروزم جذابتره!
پس چرا ازش میترسید؟
خودشم نمیدونست!
کای اخم کرد
K:نمی‌خوای از ددیت استقبال کنی
D:نمیتونم تکون بخورم
کای سمتش رفت و توبغلش بلندش کرد
K:خب
کیونگسو بوسه ای روی گونه ددیش زد
D:میشه امروز بریمم بیرون ددی؟
K:!خب پس شب باید ۴بار بهم سرویس بدی
کیونگسو ترسیده نگاهش کرد
D:چیییییی
K:این چه طرز صحبت با ددیده دلت تنبیه میخواد
D:نه..نه..ددی
K:اول بریم حموم
اینو گفت و با بیبیش که تو بغلش بود سمت حموم رفتن
وان رو پر آب کرد و داخل وان رفت سر بیبیش رو هم روی سینه سفت خودش گذاشت
کمر بیبیش رو نوازش کرد تا زیادی لنگ نزنه
بعد از یه حمام حسابی اومدن بیرون و حالا داشتن توی اتاقشون لباساشون رو میپوشیدن
کای با یه شلوار مشکی با یه بلیز سفید و یه کروات قرمز و کفش مشکی!
از این طرف هم کیونگسو با یه تیشرت گشاد صورتیو شلوارک آبی و یه کفش سفید
ً............................................................................
شب شده بود و اونا از خرید برگشته بودن

K:بیا رو پام بشین بیبی
کیونگسو بدون حرفی روی پای ددیش نشست
امشب قراره یچیز دیگه تجربه کنی بیبی!
D:منظورت چیه ددی؟
K:سوالی که به زودی جوابشو میفهمی نپرس
یقه پشت تیشرت بیبیش رو گرفت مجبورش کرد بلند شه و بلافاصله کوبوندش به دیوار !
D:آخ
نور قرمز شب خواب فضای اتاق رو ترسناک تر کرده بود !
بدون لوب واردش شد و درد کشیدنش رو تماشا کرد !
ولی بدون حرکت کردن داخلش دیکشو بیرون کشید
K:بیا تو امشب قراره فقط تماشات کنم!
مرد چهارشونه ای وارد شد که عضوش به کلفتی سه تا دیک بزرگ بود
کیونگسو سعی کرد خودشو بپوشونه
کای کیونگسو رو روی تخت خوابوند
K:شروع کن!٫
مرد روی کیونگسو قرار گرفت ولی بخاطر هیکلش چیزی از کیونگسو پیدا نبود!
کای پوزخندی زد و لیوان شرابشو نوشید
مرد شروع به حرکت کرد و اون کای بود که لذت می برد
کیونگسو زیر اون یارو درحال جون دادن بود
و کای این رو دید
(بعد از ۳ دقیقه.)
K:!کافیه
مرد به دستور اربابش از روی پسر بلند شد و بیرون رفت
کیونگسو با صورت پر از اشک توی همون پوزیشن مونده بود
کای بغلش رفت و پتو رو روش کشید

the aggressorWhere stories live. Discover now