(6)

1.7K 204 37
                                    

استاد با گفتن چندتا نکات ایمنی برای اسیب ندیدنمون.
شروع کرد به فعالیت های کششی و جنبشی، میخواست بدنمون. گرم بشه و با یهویی دنس رفتن ماهیچه هامون اسیب نبینه.
بعداز انجام دادن فعالیت های کششی و جنبشی استاد جلوی ما و پشت بهمون داشت توضیح میداد چجوری و چطوری حرکات دنس رو بریم.
رفتن حرکات رقص برام کمی سخت بود.
با اینکه از مبتدی شروع کرده بودیم، ولی بازم سخت بود و زمان میبرد باهاش اوکی شم.
استاد بعداز کمی تمرین کردن چرخید طرفمون و با ابروهای بالا رفته ازمون خواست با هماهنگی اون تکه از دنس رو بریم.
نهایت تلاشم رو میکردم تا با اعضا هماهنگ باشم ولی خب بعضی جاها لنگ میزدم.
استاد هر چند ثانیه مشکلات همه رو میگفت
! جیمین خیلی اروم میری
! نامجون دستت و بیشتر بکش
! هوسوک خوبه فقط بالاتر بپر.
! افرین جین همینه
! تهیونگ چرا انقد خم میشی یکم هم کافیه
! یونگی انقد بی حال نباش با نشاط تر انجام بده
! جونگکوک خودشه افرین
بعداز کلی تمرین بالاخره تونستیم تو دور پنجم هماهنگ و بدون نقص بریم.
دور پنجم که تموم شد استاد هان نگاه شیفته ای به همه انداخت و گفت
! هوووم از اون چیزی که فکر میکردم با استعداد ترید.
! خب پسرا خسته نباشید ولی بهتون بگم که دوشنبه باز باید همو تو همین ساعت ببینیم. الانم چندتا حرکت کششی بریم تا بدنتون برای استراحت اماده باشه.
دستشو زیر چونش برد و سری تکون داد و شروع کرد به انجام حرکت کششی.
با تموم شدن حرکات دستی برای همه زد و همونطور که به سمت در خروجی میرفت به یکی از استف ها اشاره کرد همراهش بره.
با خستگی بدون نگاه کردن به صندلی خودمو ولو کردم روش.
با حس اینکه شلوارم گرم شد اخمی کردم که همون موقع صدای هین بلند هوسوک اومد
=هیییییع جیمینننن اونجا آب ریخته بود.
لبمو به دندون کشیدم و اروم از سر جام بلند شدم.
نگاهی به صندلی که الان خشک شده بود انداختم.
همونطور که داشتم با حالت زاری به صندلی نگاه میکردم یهو تهیونگ خودشو رو همون صندلی پرت کرد و با صدایی که سعی میکرد نخنده گفت
×دستت درد نکنه صندلی و برای من اماده کردی.
٪ اذیتش نکن تهیونگ
بعد نگاهی به من انداخت و گفت
٪بهتره بیای اینجا بشینی تا چند دقیقه دیگه شلوارت خشک میشه.
جین هیونگ که تا اون موقع ساکت بود گفت
*نه بیا شلوارتو عوض کن من یه شلوار اضافه اوردم
و بعد شلوار مشکی رنگی بیرون اورد.
+ممنون هیونگ، وایمیستم تا خشک شه.
*هیس بچه پاشو بیا بپوش تا یخ نکردی
بعدم شلوار رو توی صورتم پرت کرد که باعث خنده اعضا شد.
اروم شلوار رو از صورتم پایین اوردم و به سمت گوشه سالن رفتم و پشت میز ایستادم.
همونطور که سعی میکردم دیده نشم و کسی پاهام رو نبینه شلوار میپوشیدم.
که یهو صدای ذوق زده جونگکوک بلند ظد و باعث شد هول کنم
_وااای هیونگ چرا انقد پوستت سفیده
با هول سریع شلوارم رو بالا کشیدم.
٪هیش جونگکوک بزار راحت باشه
نگاهی شلوار پام انداختم که از ناحیه باسن برام کمی تنگ بود و کم کم از ناحیه رون هام گشاد میشد.
ولی قد شلوار اصلا با قد من جور در نیومده بود.
حداقل نیم متر پارچه زیر پام بود.
داشتم حرص میخوردم که چرا قبول کردم شلوار رو بپوشم.
اروم از پشت میز بیرون اومدم
که بیرون اومدنم همانا و خنده بلند حضار هم همانا.
علاوه بر اعضا منیجر و استف ها هم شروع کردن به خندیدن.
خجالت باعث شده بود گونه های به رنگ صورتی در بیایند.
*وااای شلوار رو نگاه کن جقدر براش بزرگهههه
٪ هومم کیوته
×موچی کوچولو
با تموم شدن حرف تهیونگ همه با تعجب چرخیدن سمتش
×چیه بابا خب تو مدرسه این لقب رو بخاطر کیوتیش بهت داده بودیم.
با نیشخندی کخ روی صورت اعضا شکل گرفت حس کردم یه نقشه شومی توی سرشونه.
با خجالت سعی کردم حرفام رو بدون لکنت و با جدیت بیان کنم
+فکر اینکه موچی کوچولو یا موچی صدام کنید رو از سرتون بیرون کنید
*چرا موچی؟
با حرص چشم هامو روی هم فشردم و بعد با جدیت باز کردم و به تهیونگ خیره شدم
+همش تقصیر توئه.
و بعد همین که خواستم با دو خودمو بهش برسونم و یه مشت جانانه بهش بزنم شلوار جین هیونگ به سراغم اومد و زیر پاهام گیر کرد و با مخ رفتم توی حلق یکی.
نفسم از حرص و خجالت بالا نمیومد
چرا باید وقتی میخوام جدی باشم همچین اتفاقی بیوفته و جدیت و اخم های به من به گوه کشیده بشه.
_هیونگ از اینجا چقدر شبیه جوجه شدی
و اونجا بود فهمیدم توی حلق جونگکوک هستم.
همونطور که سعی میکردم از بغلش بیرون یمی کوبیدم تو کتفش.
+ناسلامتی هیونگتم نبینم بگی جوجه
_چشم جوجه
و اونجا بود باز حرصی شدم و تا خواستم یکی بزنم تو دهنش صدای یونگی اومد.
#بنظرم سعی کن جدیتت رو برای خودت نگه داری چون بیش از ضایع شدنت نیست.
کم مونده بود بخاطر این همه ضایع شدن کف و خون قاطی کنم و همونجا سکته ای چیزی بزنم.
با اومدن منیجر به سمتون همه ساکت شدیم.
و جین هیونگ بهم کمک کرد تا پاچه شلوار رو تا بزنم تا زمین نخورم.
از سالن خارج شدیم و به سمت ون رفتیم.
همین که روی صندلی ولو شدم درد بدی توی پهلوم پیچید.
میدونستم بخاطر خواب قبل از تمرینه برا همین چیزی به اعضا نگفتم و اصلا به روی خودم نیاوردم
٪جیمین از این که اعضا باهات شوخی میکنن امیدوارم ناراحت نشی.
با لبخندی که سعی میکردم نشونه درد رو از صورتم پاک کنه گفتم
+م.. معلومه که ناراحت نمیشم. ه.. هیون اخخخخخخخ
جونگکوک بدون اینکه حواسش باشه دستش به پهلوی گرفته من برخورد کرد و باعث شد دردم طاقت فرسا بشه.
اعضا با نگرانی سمتم چرخیدن و همه با چشم های نگران بهم خیره شدن.
٪جیمین چت شد
+هی.. هیچی هیونگ
نامجون گوشی رو برداشت و با شماره ای تماس گرفت
٪سلام نامجونم
...
٪نه اتفاق خاصی نیوفتاده فقط یکی از بچها اسیب دیده میخوام پزشک ببینتش
....
٪بله بله
...
٪باشه ممنون

با قطع شدن تلفن سریع اعتراض کردم
+هیونگگ ب.. برای چی زنگ زدییی
٪حرف نباشه جیمین تا رسیدن به خوابگاه هیچی نمیخوام بشنوم

______________________________
اینم یه پارت دیگه.
مننن دارم سر یونگی حرص میخورمممممم. یونگی ساکته ساکته ساکته ولی وقتی هم حرف میزنه همه باهم تخریب میشن.
من کراش زدم رو اخلاق تهیونگ
بچها حمایت کنید خدایی این پارت طولانیه.
حمایت نبینم متوقف میشه.
من دارم دوتا فیک هم زمان مینویسم و توقع دارم شماهم حمایتم کنید.
تعداد سین ها با ووت ها خیلی فاصله داره.
خب اگه مشکلی هست بگید تصحیح‌ش کنم.
پس کامنت فراموش نشه.
و ووت ها هم زیاد باشن خواهشا

Love you

"sweet dream"Where stories live. Discover now