𝚄𝚗𝚍𝚎𝚛 𝚃𝚑𝚎 𝚁𝚊𝚒𝚗

223 2 0
                                    

بارون گرفته بود خیابونا خلوت بود و تاریک همین جور که راه میرفتم حس کردم که یکی داره پشتم راه میره سرعتم رو بالا بردم باز هم حس میکردم دارم تعقیب میشم پیچیدم تو یه کوچه و به دیوار خوردم
÷چی شد چرا وایستادی
×آخه به دیوار خوردی
ترسیده بودم نمی تونستم تکون بخورم با حس اینکه دستم از پشت بسته شده لرزیدم تکون می خوردم و سعی میکردم جیغ بزنم
÷ خفه شو هرزه کوچولو وگرنه مردی
-ولم کنیدم ......کمککککک.....کمک..کنید
لباسام رو در آوردن دوباره داشتن بهم تجاوز میکردن کاری که بابام وقتی سیزده سالم بود باهام کرد و از خونه پرتم کرد بیرون لخته لخت بود رو زمین افتاده بودم هرچی جیغ میکشیدم هیچ کسی نمی فهمید یکی از مرد ها شلوار اش رو کشید پایین میترسیدم نمی تونستم باور کنم چه اتفاقی داره میوفته با صدایی هر دو دست از کار کشیدن
+ تو قانون کیفری اومده تجاوز به دختر و پسر جرم و هردو حکم زندان داره اگه منم اونجا باشم یکم پیازداغ اش رو زیاد کنم حکم زندان میشه حبس ابد از اونجایی که دلسوزی نمی کنم پس حکمتون حبس ابده
÷به بین پسر جون بر و بر نکن این پسره مال ماست بعدم ماتجاوز نمی ک..
با مشت یه دونزد تو صورت اش اونیکی رفت سمت اش چوبی که رو زمین افتاده بود رو بداشو شروع کرد به زدن او دو تا مرد
تاریک بود نمی تونستم صورت اش رو به بینم جوری مردا رو میزد که یکی اشون از هوش رفت اون یکی رو ول کرد یکی از مردا به دوست اش کمک کرد و فرار کردن اومد سمتم
+ بهتری چیزیت نشد که درسته ؟؟؟
-آ...آره
زدم زیر گریه
+ سونگمین منم چان گریه نکن گفتم بزار برسونم ات اگه دیر میرسیدم تا الان بهت تجاوز شده بود
-چ...چانی ببخشید
بغلم کرد لباسام همه پاره شده بود کامل لخت بودم سوشرت اش رو در آورد و بهم داد
+ بیا بریم خونه من
آروم بلند شدم به خون اش رفتیم بهم لباس دادم و حمام کردم
+ بهتری الان
-آره
+ اون مردا رو میشناختی ؟
- نه ولی کار شون رو آره اولین بار نبود باهام همچین رفتاری میکردن
+ منظور ات چیه ؟
- وقتی دبیرستانی بودم بابام بهم تجاوز کرد بعدم کتکم زد و از خونه پرتم کرد بیرون از اون موقعه تا الان با هارو نونا زندگی میکنم
بغلم کرد منم بعل اش کردم از اول از چان خوشم میومد خیلی دوست اش داشتم مخصوصا اون چال رو گونه اش وقتی میخنده
از بغل اش درم اورد و بوسه آرومی روی لبم گذاشت و سرم رو رو پاش گذاشت
+ بخواب پاپی کوچولو ی من فردا باهم میریم ازشون شکاین میکنیم
چشمم رو بستم و به خواب فرو رفتم ❥

stray kids one shot ʚɞWhere stories live. Discover now