𝚜𝚞𝚖𝚖𝚎𝚛𝚝𝚒𝚖𝚎 𝚜𝚊𝚍𝚗𝚎𝚜𝚜

83 0 0
                                    

مثل همیشه حسادت داشت خب حقم داشت ولی به خود اش گفته بود که دیگه عاشق اش نمی شه هر تابستون کار اش این بود هروز خود اش رو سرزنش میکرد اگه اونروز نرفته بود آمریکا اگه به حرف اش گوش می داد شاید از دست نمی داد اش شاید الان اون تو بغل اش بود جای جونگین ولی خب فیلیکس راهی رو انتخاب کرد که یه طرفه بود و راه برگشتی نداشت آره خب چانگبین خیلی خیلی حواس اش بهش بود ولی به هیونجین براش نمی رسید در صورتی که همه آرزو داشتن دوست پسر اشون چانگبین باشه مثل همیشه نگاه اش رو از اون دوتا عاشق برداشت و سر اش روی پای چانگبین گزاشت چشماش رو بست که در یک آن مکالمه جونگین و هیونجین که داشتم باهم به آرومی حرف می زدن نظر تش رو جلب کرد
○ جینا کی میریم
□ مگه خسته شدی روباه کوچولو
○ آره حوصلم سر رفته
□ بزار بعد از بچه ها میریم باهم بیرون میچرخیم
صدای بوس اون لبا حال اش رو بد کرد بلند شد
* چی شده فیلیکس ؟
چانگبین پرسید
- ببخشید الان بر می گردم
از رو زیرانداز بلند شد و رفت سمت دستشویی پارک وارد اتاقک شد در رو قفل ورد بی صدا شروع به گریه کردن کرد
♤ لیکس خوبی ؟
جیسونگ که حال فیلیکس رو فهمیده بود پشت سر اش اومده بود
- آر...ه ...هق..هق
دیگه نتونست ادامه بده جیسونگ که از حال اش با خبر بود اروم لب زد
♤ می فهمم ات خیلی سخته ولی لیکسی تو خیلی قوی بودی
از تو اتاقک اومد بیرون رفت جلوی رو شویی دست و صورت اش رو شست
- برو من میام
جیسونگ که می دونست فیلیکس می خواد سیگار بکشه سر تکون داد و رفت سمت بچه ها از دستشویی که اومد بیرون رفت سمت در ورودی پارک سیگار کشید آبی خرید و نوشید آدامس رو شروع به جوییدن کرد و به سمت بچه راه افتاد ☀︎

stray kids one shot ʚɞWhere stories live. Discover now