1

941 208 56
                                    

"هیونگ؟"

چانیول هول شده نگاهش و از بکهیون که درحال میکاپ شدن بود گرفت و به سمت سهون برگشت.

"بله؟"

"حواست کجاست؟ پونصدبار صدات کردم"

چانیول به لحن نسبتا شاکی سهون خندید و سعی کرد بحث و عوض کنه.

"خب حالا برای چی پونصد بار صدام کردی بچه رئیس؟"

نگاه سهون روی یقه‌ی خودش پایین رفت و دوباره روی صورت چانیول نشست.

"کرواتم باز شده... ببندش برام"

چانیول سر تکون داد و مشغول گره زدن کروات مشکی رنگ سهون شد.

"نیم ساعت دیگه باید روی استیج باشین... چند نفر هنوز میکاپ نشدن؟"

"فقط من"

کیونگسو روبه منیجر جواب داد و درست همون موقع میکاپ بکهیون تموم شد و از روی صندلی بلند شد. کیونگسو بلافاصله جلوی آینه نشست و هیراستالیست مشغول سشوار کشیدن موهاش شد.

"بذار منم بیام اون پارت و دوباره با هم تمرین کنیم جون.."

سهون سرش و کج کرد و سعی کرد با وجود چانیولی که مقابلش بود به جونگینی که روبروی اینه حرکات رقص و تمرین میکرد نگاه کنه.

"تموم شد؟ برم؟"

چانیول یقه‌ی پیرهن سفید سهون و مرتب کرد.

"اوهوم"

سهون سریع به سمت جونگین رفت و چانیول چند ثانیه متعجب سر جاش موند. اون بچه‌ی غد حتی ازش تشکر هم نکرده بود!

با صدای شنیدن چیلیک جاخورده سرش و چرخوند و با دیدن بکهیون ناخودآگاه لبخند زد.

"عکس گرفتن از دیگران بدون اطلاعشون کار درستی نیست مرد جوان!"

بکهیون شیرین خندید و با نگاهش به عکسی که گرفته بود اشاره ‌کرد.

"آخه خیلی بانمک شده بودی یول"

یول... یه حبه‌ی قند، خیلی آروم تو دل چانیول آب شد و لبخندش و پر رنگ‌تر کرد.

"ببینمش"

بیشتر از قبل به سمت بکهیون رفت و به عکس خودش نگاه کرد... چشماش توی درشت‌ترین حالت ممکن بود و خیلی خنده‌دار بنظر می‌رسید.

کوتاه خندید و وقتی سرش و بالا اورد متوجه‌ی نزدیکی بیش از حدش به بکهیون شد. بکهیون هم درست مثل خودش غافلگیر شده بود. نگاه خیره‌ی چانیول چیزی نبود که بتونه جلوش و بگیره.

"خیلی... خوشگل شدی..."

بکهیون معذب لب پایینش و گاز گرفت ولی برای بیشتر کردن فاصله‌شون تلاشی نکرد.

"ممنون... تو هم همینطور"

بکهیون آروم زمزمه کرد و به یقه‌ی چانیول نگاه کرد؛ دستای ظریفش و بالا آورد و روی پنجه‌ی پاهاش بلند شد تا یقه‌ی لباس چانیول و مرتب کنه. چانیول تماما محو حرکات پسرک روبروش شده بود؛ افراد داخل اتاق با عجله رفت و آمد میکردن ولی انگار همه‌چیز برای چانیول متوقف شده بود؛ همه‌ی چانیول شده بود چشم و همه‌ی چیزی که میدید شده بود بکهیون.

ᥫ᭡Tender loveWhere stories live. Discover now