جُرم نکن ددی !

2.1K 78 3
                                    

- با این قیافه نگام نکن جئون !+ چطور خوشت نمیاد ؟!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- با این قیافه نگام نکن جئون !
+ چطور خوشت نمیاد ؟!..

واقعا این پسر داشت روی عصاب بازپرس راه می‌رفت
نه اینکه کیم تهیونگ بدش بیاد اون عاشق تمام رفتار های اون پسر بود..البته بود..
و الان اون فقد به مجرم بود
دستشو روی میز کوبید و دوباره تکرار کرد
-جونگکوک کافیه با من راه بیایی این ورقه لعنتی رو پر میکنی و بعدش هم منو خلاص میکنی هم خودتو میفهمی چی میگم
جونگکوک هیچی نمیشنید
فقد به حرکت لب های تهیونگش خیره شده بود
+ کاش دوباره طعم شون رو بفهمم..
- راجب چی داری حرف..
+لبات... کمبود بوسیدنت رو گرفتم تهیونگ
چرا نمیخای تمومش کنی.. واقعا می ارزه ؟.. برای شغلت
اوه پسر نمیدونستم وقتی توی جفت چشام زل می‌زدی من هیچ وقت از کنارت نمیرم الان اینجا داری کاری میکنی من برم زنداننن

وعضیت به اندازه کافی برای تهیونگ هم سخت بود
اون فقد مجبور بود
همه بدبختی ها از همون شب شروع شده بود

Fflashback

تهیونگ مشغول حمام کردن بود بعد یه روز پر مشغله بی حرکت زیر دوش حموم وایستاده بود امشب هم مثل شبای دیگه جونگکوک دیر کرده بود میخاست ازش عصبانی بشه ولی دلش نمی امدتهیونگ همیشه همینطوری بود صدای در باعث شد روشو سمت در حمام کنه - کوک ؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ مشغول حمام کردن بود
بعد یه روز پر مشغله
بی حرکت زیر دوش حموم وایستاده بود
امشب هم مثل شبای دیگه جونگکوک دیر کرده بود میخاست ازش عصبانی بشه ولی دلش نمی امد
تهیونگ همیشه همینطوری بود
صدای در باعث شد روشو سمت در حمام کنه
- کوک ؟.. تویی ؟
+ میتونم بیام تو عزیزم ؟..
مگه میشد تهیونگ بگه نه !!
و قطعا هم کوک منتظر جواب نبود
آروم در حمام رو فشار داد و با بالا تنه لخت وارد شد
+ واو.. یه فرشته خیس خورده ؟ چند ساعته حمومی ته؟

تهیونگ آروم به سمت کوک قدم برداشت
- خیلی وقت نیست ... درش بیار دلم برات تنگ شده
+ اوه برای من یا این پایینه
- مسخره نشو.. درش بیار
+ خیلی خوب ولی من میخاستم قبلش یه چی بهت بگم..

تهیونگ به کوک فرصت حرف زدن نمی‌داد
دکمه شلوار جونگکوک رو وا کرد و از پاهاش در اورد
یواش دستشو روی طول عضو کوک میکشید
- میتونی وقتی داری درونم ضربه میزنی هم بگی..

همین جمله کافی بود تا خون کوک به سمت دیکش هدایت بشه و تهیونک رو بچسبونع به دیوار
+ما اینجا یه توله ببر وحشی داریم که خیلی دلش برای ددی تنگ شده هوم؟؟
آروم دستش رو روی بدن تهیونگ میکشید
سرشو بیت نیپل هاش هم کرد و قبل از زبون زدن
+ بهم بگو... ما چجوری آشنا شدیم ته..
- آهه.. این چه سوالیه.. خوب.. توی ایستگاه پلیس.. تو یه دزد کوچولو بودی که من پا در میونی کردم برای آزاد شدنت... اهه گاز نگیر کوک

کوک مثل نوزاد به شیر رسیده نیپل های تهیونگ رو میمکید و گاهی گاز میگرفت
+ ‌ممم... شرط رابطمون چی بود..
در همین حین کوک باکسرش رو پایین کشید
دستشو بین باسن تهیونگ برد و مشغول ور رفتن با سوراخش شد
-..آهه کوک.. اوممم.. اول اون کوفتی رو بکن توم.. جوابتو میدمم..
+اومم باشه توله خودت خواستی

فورا تهیونک رو برگردوند سمت دیوار
دو لپ باسنشو از هم باز کرد و عضوشو به اون ناحیه می‌مالید
+ تو زیادی امشب هورنی شدی توله ببر..
و بعد سر عضوشو وارد سوراخ تنگ ته کرد
- اهههه... زود باش.. کوک همه شو میخام
+ اول بگو.. شرط رابطمون چی بود..
- اهه فاک یوو الان چه وقت این سواله.. اهه.. اینکه تو هیچ وقت سمت جرم نرییی

کوک تمام عضوش رو درون تهیونگ فرو کرد و شروع کرد به ضربه زدن
+ آهه.. اره.. درسته...
اگه.. یه روز رفته باشم چی..
- آخه خفه شو کوک تو اینکارو نمیکنی الان فقد فاکینگ ضربه بزنن
کوک یکم عصبی بود نمیدونست موقعیت مناسبی رو برای این حرف پیدا کرده یا نه
دستشو سمت عضو تهیونگ برد با لمس کردنش سعی در کام کردن اون داشت
و همزمان آروم دم گوشش گفت..
+ من خیلی ...اه.. دوس..ت دارم ته خیلی ..
- منم.. اه.. منم دوست دارمم.. فاک من دارم میام.. اه ادامه بده..
+..اه.. ته.. من من.. مواد جا به جا کردم ..

و دقیقا همون لحظه تهیونگ و جونگکوک جفتشون کام شدن..
-..هاه... تو.. چی گفتی..؟..

جونگکوک میخاست حرفشو پس بگیره میخاست بگه شوخی کرده ولی قیافه جدی تهیونگ اونم بعد یه سکس رمانتیک اصلا عادی نبود..
+ گو..ش کن ته..
- تو چه غلطی کردی کوکک
+ هیسسس.. آروم.. انقد بزرگش.. نکن..
- تو به من قوللل دادی جونگکوکککک

و همون لحظه تهیونگ جونگکوک رو هول داد و از حموم خارج شد
The end of the flashback

- جونگکوک... تو به من دروغ گفتی..
+ واقعا این دلیلی که دیگه دوسم نداشته باشی ؟..
- تکرارش میکنی ؟..
+ میدونستی اگه الان پرونده رو ماس مالی کنی
تو هم یه نوع جرم کردی آقای پلیس ؟..

تهیونگ دیگه از بحث با این پسر خسته شده بود
از جاش بلد شد و سمت صندلی کوک رفت
محکم یقشو گرفت و سمت خودش کشید
- فقد اینبار اینکارو میکنم جونگکوک اگه بازم تکرار کردی دیکتو از ته میبرمممم
پس این دفعه آخره که جرم میکنی ددی !
+‌ چشم ببر خشن من.. حالا منو ببوس

و لحظه ای بعد اون دوتا بی مقدمه همو میبوسیدن
بدون توجه به آینه ای که اون طرفش سه تا آدم نشسته که دهنشون وا مونده :) ...

----------------------------------------------------------
امیدوارم دوسش داشته باشید .. 🐰

𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎𝒚 𝒐𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕Where stories live. Discover now