قلب من هزاران بار شکست؛ توسط دست هایی که فکر میکردم تار و پود نازکشان قراره درمانی برای زخم های عمیق ام باشه و مرا از اقیانوس اشک هایی که در ان غرق شده ام و در خودم شکسته ام؛ نجات بده!
ولی هوانگ هیونجینی که به بوسه هایش دل بسته بودم و برای لمس هایش تمام وجودم رو هم به اتیش میزدم؛ به دریدن لب های شخص دیگری عادت کرده!
دیگر هنگامی که میخواهم عطرش را استشمام کنم و به وجودم اون رو تزریق کنم؛ بوی عطر گل های رزش به مشامم نمیرسد؛ در عوض به قول خودش، بوی عطر لباس هایی عشقش را میدهد...لباس هایی که من هیچوقت به تن نکردم.
♡

YOU ARE READING
just about HYUNLIX
FanfictionHyunjin loves Felix . . . . . . . . این بوک سناریو هام از هیونلیکسه و امیدوارم دوسش بدارید⍢⃝