بابا میگه منو کوکی خیلی به هم وابسته شدیمو نگرانه که اوناهَم بِرنو من تنهاتَر بشم.
ولی وقتی اینو به کوکیِ وانیلی گفتم خندیدو گفت:
+ته ته ما هیچوقت نمیریم.
بعدشم یواشکی رفتیم بالا پشتبومو آبنبات خوردیم.
ناراحتم از اینکه جدیداً زیاد نمینویسم ولی درگیر تزئینات کریسمسیم.
از این بهبعد زود زود مینویسم.-Kim taehyung, 30 December 2006
YOU ARE READING
𝐃𝐨 𝐲𝐨𝐮 𝐫𝐞𝐦𝐞𝐦𝐛𝐞𝐫 𝐦𝐞?
Fanfictionهیچوقت نمیدونستم چقدر محتاج به بودنتم، تا وقتی که دیگه نبودی؛ ولی ته ذهنم همیشه این سوال هست، من رو یادت هست؟ -دفترچه یادداشت کیم تهیونگ "𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝"