بابا؟
گناهِ من چیه؟!
اینِکه کسی که غَمِش مرگ منو شادیِ اون دلیلِ لبخندِ قلبمه همجنسِ خودمه؟
تقصیر من چی بود؟
چشم باز کردم دیدم با خندههاش قلبم ضربان جا میندازهو با اَولین قطرهیِ اَشکِش آخرین نفسم از ریه هایِ داغونم میزنه بیرون؛ تقصیر من بود؟
اِنقدر آبروت از منِ لعنتیای که پسرتم مهمتر بود که بیخبر گذاشتی رفتی؟ اصلاً من به دَرَک؛ مامان چی؟.
همش مثل یِ خوابِ لعنتی بود. کل این یکسال از جلویِ چشمهام رد میشن و هر لحظه ناامید تر از لحظهء پیش اِدامه میدم.
وقتی کوچیکتر بودم و یه اتفاقی برام میافتاد ناراحتمیشدم از اینکه به خودم آسیب زدم؛
الان چون ناراحتم به خودم آسیب میزنم.
بابا؛ از وقتی رفتی پسری که از بویِ دود لعنتیِ اون زهرماری متنفر بود، به همون پناه میبره.
کوک؟
برات نوشتهبودم بزرگترین ترسم مالِ دیگری دیدنته و الان میخوام عوضش کنم.
بزرگترین ترسِ من این بود که برایِ دیگری باشی امّا قلبِمن دنیا بیرحمی کرد با منو دچارِ نگاهِ دیگری شدی؛
وقتی با شرم، از اون دختری که دلت رو برده میگی مرگم رو حس میکنم.
پسرکِوانیلیِبیرحم من؛
باور نمیکنم بهخاطرِ اون، عطرت رو از من گرفتی. یادمه اونروز آسمون خیلی قشنگ بود. اومدم دمِ پنجره و با سوت مخصوصِ خودمون بهت علامت دادم که بریم بیرون، همه چیز عادی بود روز قشنگ بود تا وقتی که بغلت کردمو عطرِ شیرینِوانیلِتنت جاشرو با تلخی عوض کرده بود و تنها چیزی که حس کردم جدا شدنِ روح از تنم بود.
بخاطرِ معشوقهات بود؛ مگه نه؟
پس، من چی؟
چجوری بدونِ عطرت سر کنم؟
تنها دلخوشیم اینروزها آبنباتها و کیکسیب هایی ک به وضوح کمشدنِ.
قول میدم همه چیز درستبشه، با اینکه امیدی به درست شدنِ هیچچیز ندارم، قول میدم تموم زورمرو بزنم.-kim teahyung, 9 February 2014
YOU ARE READING
𝐃𝐨 𝐲𝐨𝐮 𝐫𝐞𝐦𝐞𝐦𝐛𝐞𝐫 𝐦𝐞?
Fanfictionهیچوقت نمیدونستم چقدر محتاج به بودنتم، تا وقتی که دیگه نبودی؛ ولی ته ذهنم همیشه این سوال هست، من رو یادت هست؟ -دفترچه یادداشت کیم تهیونگ "𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝"