پارت یک

1.3K 37 3
                                    

داستان از نگاه ابیگال جیمزین
من بعد از ترک اکس فاکتور شروع کردم به کار و ارایشگری برای خواننده های محموب و طرح های متنوع ای هم داشتم و همچنین موفق منیه رو مجبور شدم با یکی از بادیگارد های گروه وان دایرکشن که از بس مشغول کار بودم تو این چند سال اسمشون رو شنیده بودم ولی تاحالا ندیده بودمشون من با بادیگارد اون ها مجبور شدم قرار دادم رو به جاستین بیبر قطع کنم و برم دنبال اون گروه به اجبار. بعد از مدت کوتاهی که تو راه بودیم رسیدیم و من با اون بادیگارد رفتم تو و به اون گفتم به یه شرط میام تو اینم که من فقط سرم تو گوشی باشه و با اون ها نه چشم تو چشهم بشم نه حرف بزنم وقتی وارد شدیم ادواردز داد زد :
"این ابیگاله و دوست داره بهش بگین ابی و ارایشگر و مدیر شات و لباساتون هست"همه با خستگی گفتن باشه

زین مالیک داستانWhere stories live. Discover now