(15)

1.6K 182 38
                                    

J_hope

با حس خفگی که بهم دست دادم سریع چشمامو باز کردم که با دیدن دست و پاهای یونگی که دورم حلقه شده اخمی کردم.
اروم خودمو تکون دادم تا یونگی رو بیدار کنم
#چته
=خفه شدم
یهو انگار به خودش اومده باشه سریع ازم دور شد و گوشه تخت نشست.
#چیزه، میگم به نظرت این بوی چیه داره میاد
=افرین هیونگ خیلی خوب خودت و میزنی به اونطرف
#مگه چیکار کردم که خودمو بزنم به اونطرف
=گردن نمیگیری نه؟
#گردن بگیرم خرابه
=اهااااا
بی توجه بهش بلند شدم و سمت کمدم رفتم، تیشرت سفید و شلوار زاپ دار مشکی رو بیرون اوردم و روی تخت انداختم.
=اقای گردن بگیر، میشه یه توکه پا برید تو حال
#نه
و بعد خودشو روی تخت پرت کرد.
با دیدن اینکه انقد بیخیاله شونه ای بالا انداختم و تیشرتم رو در اوردمدو بعد خم شدم و شلوارکم رو هم در اوردم.
#وات د فا.... شت

yoongi
با دیدن پوست بدنش و اون باسن نرم و بدن گندمیش نتونستم جلوی زبونمو بگیرم.
#وات د فا... شت
با خم شدنش و بیرون اوردن شلوارکش یه شت بلند از زیر زبونم بیرون پرید.
مثل انسان های مسخ شده بلند شدم و سمتش رفتم.
=هیونگ...
#هووووم.
اروم نزدیکش شدم و روبه روش ایستادم. تفاوت قدمون خیلی نبود(جیهوپ در حالت عادی بلند تره، ولی من جوری میگم که انگار هم قد هستن)
نگاهمو به صورتش دادم و با لبامو با زبون تر کردم.
=فک کنم ب...
نذاشتم حرفشو ادامه و خم شدم توی صورتش و لبامو روی لباش گذاشتم.
جبهوپ ناله داخل دهنم کرد و بعد دستشو به پشت گردنم رسوند و شروع کرد به همراهی کردن.
لبامون روی هم میلغزید و زبون هامون توی جنگ بودن.
زبونمو وارد دهن گرمش کردم و دهن داغش و کشف کردم.
دستمو به کمرش رسوندم و به خودم چسبوندمش.
توی بوسه غرق بودم که ناگهان در باز شد و صدای گوشخراش فردی باعث شد سریع از جیهوپ جدا بشم.
*پسرااااااا بلند ش... چیییییییییی
=ه.. هیچی
تا خواستم حرفی بزنم یهو صدای اخطار امیز جین هیونک بلند شد
*تا پنج دقیقه میاید پایین.
خواست در و ببنده که با پوزخند برگشت و گفت
*البته با لباس
و بعد شرق در و کوبید بهم.
لبامو روی هم فشار دادم تا حرف بی ربطی نزنم.
=چ.. چیزه ه..
#ببخشید.
=اوه هیونگ، م.. منم میخواستمش
#هو... چیییییییی
=چند ماهی هست که بهت حس هایی پیدا کردم اما...
#منم میخوامت

....

jin
بعد از دیدن اون صحنه مبتذل دلم میخواست چشمامو با اسید بشورم، ولی حیف نمیخوام زیبایی محشرم به خطر بیوفته.

سریع پله هارو پایین رفتم و با داد نسبتا بلندی سعی کردم همه رو از وجودم مطلع کنم
*پسراااااااااااااااا پاااااااشیددددد بیااااااااایدددددد اینجااا
_اه هیونگ کر شدیم.
نگاهمو به جونگکوک دوختم و با دیدن اینکه داره از روی پاهای تهیونگ بلند میشع اخم کردم.
چرا امروز این همه صحنه های مبتذل میبینم
سریع خودمو روی مبل انداختم و منتظر شدم همه جمع بشن.

با نشستن فردی کنارم نگاهمو بهش دوختم که با دیدن جیمین خواب آلود و کیوت کنارم لبخندی زدم.
*پسرکم چطوره؟
+هیونگ خوابم میاد
*میخوایم بریم بگردیم بچه، خواب بنظرت الان معنایی داره!؟
+نه هیونگ
*پس قربونت بشم حرفامو که زدم برو صورتتو بشور و اماده شو بریم خب؟
+چشم
نگاهمو بالا اوردم تا یه داد دیگه بزنم که با دیدن همه که جمع شدن لبامو جمع کردم.
چشمای متعجب همه روی من و جیمین بود.
×ا.. این همین الان گلوی خودشو بخاطر ما پاره نکرد؟
_تبعیض تا کجا؟ تا کی؟ تا چه موقع؟
÷شانس نداریم ک، جیمینم نشدیم
#وقتی میگن طرف دوتا ساید داره.
=بنظرتون چیکار کنیم تا جیمین باشیم؟
اخمامو کشیدم توی هن و بهشون خیرع شدم
*خفه شید بزارید حرفمو بزنم
هیچکس هیچی نگفت به جز پسرک کیوتم
+بله چشم هیونگ
لبخندی زدم و چرخیدم سمت اون موچی نرم
*قربون تو بشم من.
بعد دوباره اخم کردم و برگشتم سمت بقیه.
*امروز دوتا صحنه چندش دیدم که مطمئن باشید جواب قانع کننده نداشته باشید همینجا از خشتک دارتون میزنم

با سکوتشون نگاهی به سپ (جیهوپ و یونگی) انداختم
*بهم توضیح بدید چرا وقتی در اتاقتون باز کردم با صحنه کیس فرانسویتون مواجه شدم؟
قبل از اینکه اون دوتا به حرف بیان صدای داد جیمین نظر همه رو. جلب کرد
+دیدیدددددددددد، پارک جیمین قدرتمنددددددددددددد من مطمئن بودم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است، از قیافه یونگی هیونگ شرارت میباره، من موندم این هوپی هیونگ چطوری تن به این خفت داده، نکنهههه طلسمش کردهههه، یا خدا، هیونگ نازنینم روحت شاد و یادت گر...
#جیمین ببند اون غارو
جیمین یهو با چشمای مظلومش برگشت سمت من
+هیونگ این انسان شرور به دهن من گفت غار
*طوری نیست قشنگم یه غاری ازش بسازم اون سرش نا پیدا.
بعد رو کردم بهشون و گفتم
*جوابم رو نگرفتم
#مگه این بچه میزاره، من و هوسوک میخوایم قرار بزاریم
=هیونگ
*وات؟
_چی؟
÷ها؟
+یسسسسسسسس
با گیجی بهشون خیره شدم و چندبار پلک زدم.
*چی؟ یعنی چی؟
#یعنی اینکه ما میخوایم باهم باشیم
*ولی این غیر منتظر...
×منم میخوام یه چیزی بگم
همه چرخیدن سمتش و با چشم های گرد شده بهش خیره شدن.
×من و جونگکوک باهم قرار میزاریم.
قبب از اینکع حرفی از دهن کسی خارج بشه داد جیمین تن همه رو لرزوند
+تهیونگگگگگگگگ چی دارییییی. میگییییی
×جیمین...
جیمین دیگه صبر نکرد و با اخمایی درهم سمت پله ها رفت
بی توجه به اون سمت دو زوج رو به روم برگشتم و با لکنتی بی سابقه گفتم
*و.. ولی هایب..
÷مخفی میکنیم
*نه. ن.. نمیش.. ه
صدای جونگکوک باعث شد نگاهمو بهت زده ام رو بچرخونم روش
_ه.. هیونگ خوبی... هیونگ
سری تکون دادم و از سرجام بلند شدم.
*ساعت 15:15دقیقه اماده باشید، بریم برای گردش
و بعد پله هارو. مقصد قرار دادم و بدون توجه به اطرافم سمت اتاق قدم برداشتم.

____________________________
این پارت هم بخاطر۱۲۷تایی شدنمونه.

به به سپ و ویکوک رفتن برای قرارشون😂🤦🏻‍♀️

انقد این جین رو حرص میدن تا پوستش چروک شه
الان پوست الهه زیبایی چروک شه کی جوابگوئه؟؟

حمایت کنید قشنگام.
هرمشکلی، تاکید میکنم هر مشکلی هست توی کامنتا بهم بگید تا روش نوشتنم رو عوض کنم.
خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم.
بمونید برام خوشگلام
(عااا راستی نیاز به معرفی علامت ها هست یا خودتون میدونید؟)
«بدون ادیت»
Love you

"sweet dream"Where stories live. Discover now