Part 1🥀

402 74 7
                                    

(چند سال قبل از آخرالزمان)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


(چند سال قبل از آخرالزمان)

Hara

رادیو سکوتِ یخ زده اتاق رو شکسته بود و همچنین صدای بال زدن های قناری طلایی رنگِ توی قفس بویی از امید رو در اتاقی که دیوار های سفیدش ، شاهد جان دادن افراد سرطانی بودند پخش میکرد.

کنار پنجره دختری با موهای مشکی و بدنی لاغرتر از دیروز از پنجره لوکس بیمارستان به رفت ‌و آمد اتوموبیل ها خیره بود.

عشقش بی منت مشغول شانه کردن موهایی بود که ذره ای گره یا ناهمواری درش دیده نمیشد.

جونگکوک اسلحه کلت رو گوشه ای کنار پنجره گذاشته و بجای اون یک برس صورتی رنگ به دست گرفته بود.
پسر موهای موج دار هارا رو نوازشوار شانه میزد و با سری کج به طبیعت کمیاب موهای دختر نگاه میکرد. موهایی که دیگه به اندازه کافی صاف شده بودند اما این جونگکوک بود که شانه رو بی هدف در موهای تنها دلیل لبخندش حرکت میداد و از لمس کردن اون بافت موج دار پرکلاغی آرامش میگرفت.

_یعنی بازهم میتونم آسمون رو ببینم؟

این حرف دختر باعث شد که افسر جونگکوک برای چند ثانیه دستش از شانه کردن موهای دختر بایسته و با چهره ای خنثی به نقطه ای نامشخص خیره بشه. پسر نفس عمیقی کشید و شانه رو کنار اسلحه اش گذاشت و بجاش اسلحه کلت رو در غلاف کنار جیبش جا داد و بی اهمیت به جمله ناامید کننده ای که از دختر شنیده بود گفت: آماده ای؟

هارا سرش رو چرخوند و نگاهش رو از پنجره از پنجره به اون مامور داد

_میتونم بگم..نه؟

جونگکوک بدون پاسخ دست تتو شده اش رو سمت هارا گرفت

_اون پایین چیزی برای ترسیدن نداره ، من همیشه بهت سر میزنم هارا

هارا مردد چشم های ناامیدش رو بین جونگکوک و دستش جابه جا میکرد

_میخوام که لحظه مرگم کنارم باشی ، خواسته زیادی نیست؟

چهره سرد و خنثی جونگکوک با بالا رفتن گوشه لبش تغییر کرد و لبخند شیرینش جانی دوباره به هارا داد.

_دیوونه شدی ؟ پدرم تا بیماریت رو تشخیص نده و درمانت نکنه دست از سرت بر نمیداره

هارا با کمک جونگکوک از تخت پایین اومد و دستاشو دور کمر باریک پسر حلقه کرد. صورتش رو در سینه جونگکوکی که لباس های ضدگلوله به تن کرده بود فرو برد.
لب های گرم جونگکوک هم بالاخره جایی در میان موهای دختر فرود امد و گفت: مرگ هم نمیتونه مارو از هم جدا کنه هارا

RoseVirusWhere stories live. Discover now