the first one

135 3 0
                                    

از خستگی نای راه رفتن نداشت دیشب تا نه سر تمرین بود ولی می‌ارزید آرزوهاش داشتن خط میخوردن
اولین حضور در تیم ملی ....
دوشش و گرفته بود
نوبت موهاش بود، با شونه موهاش به عقب سشوار کشید
کمی ژل و تافت زد
هودی مشکی با سویشرت و شلوار برای اولین روز پاییز و اولین روز ترم جدید دانشگاه
سوار ماشین ش شد زیاد مدل بالا نبود یه پژو ۲۰۶ عادی
کمربند شو بست و حرکت کرد
.......
با اون همه ترافیک دیرش شده بود به همین خاطر از تهران بدش میومد عاشق زادگاه خودش بود
شت !پنج دقیقه از وقت کلاس داشت می‌گذشت
با سرعت تو راهرو های دانشگاه میدوید
اصلا حواسش به دختر ریز اندام ولی تو پر رو به روش نبود و محکم بهم خوردن جوری که دخترک به زمین افتاد
وسایل هاش افتاده بود با اینکه دیرش شده بود ولی تقصیر اون بود که اون خانم افتاد زمین پس خم شد و کمکش کرد
^ببخشید واقعا عجله داشتم..
دختر سرشو بالا آورد نگاهشون بهم گره خورد
موهای رنگ شده تقریبا بور چتری
چشم های زیبا ابرو های کشیده شاید این آدم زیباترین مخلوق خداوند بود ( دختر هم محو زیبایی پسر شده بود)
خیره و مات هردو بهم نگاه میکردن
صدای داد کسی که محمد(ممد) رو صدا میزد سکوت رو شکست و بالخره هردو به خودشون اومدن
پسرک یکم من من کرد ^ ببخشیددد نمیخواستم اینجوری بشه شما ... امم چجوری بگم شما...
دخترک صورتش سرخ شد جلوی خنده شو با دست گرفت ^ مشکلی نیست منم ندیدمتون ولی بیشتر دقت کنین ...
هردو باهم ایستادن درحالی که لبخند ناخودآگاه روی لب های پسر بود
^نظرتون چیه با یه لیوان قهوه ازتون عذرخواهی کنم
^چرا که نه ولی الان دیرم شده ساعت دو کلاسام تموم میشه اون موقع خوبه؟
پسر ناگهان لبخندش خشکید
کلاسشششش!!!!
زیر لب چیزی گفت که دختر نشنید شروع کرد به عقب عقب راه رفتن^عالیه دو میبینمتون
انقد عجله کردن که حتی اسم همو نپرسیدن
ولی چیزی در مورد هردوشون بود که لبخند به لب می‌آورد
....
خب اینم پارت اول
نظراتونو بگین
برای شخصیت دختر هنوز کسی رو در نظر نگرفتم شما کسی مد نظرتون نیست با این مشخصات ؟
بگین که بزارم تو فف
فعلا
مرسی بابت چشمای قشنگتون که میخونین

Soccer Imagination Where stories live. Discover now