"sweet dream"

(21)

نامجون: 🐨
جین: 🐭
یونگی: 🐱
جیهوپ: 🐿
جیمین: 🐤
تهیونگ: 🐯
جونگکوک: 🐰

(امیدوارم اینجوری بفهمید..:)

ساعت ها بود یونگی و نامجون روی مبل نشسته بودن و درمورد آهنگ جدیدشون بحث میکردن.

🐨: اول اینکه نوت این قسمت رو باید تغییر بدیم... دوما اینکه چرا تایمش انقد زیاد میشه؟
🐱: روش بیشتر کار میکنیم.
🐨: خوبه..

(در جریانید ک من هیچی از آهنگسازی و اینا نمیدونم.. و فقط در حد خیلیی کمی اطلاعات دارم.. امیدوارم درک کنید)

🐰: هیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگ، پاشید بیایددددددددددددددددددد.

نامجون و یونگی با شنیدن داد جونگکوک اخم هاشون توی هم رفت و متعجب بهم خیره شدن.
نامجون لباشو تر کرد و همونطور ک سری از تاسف تکون میداد گفت.
🐨: مطمئنم اگه همینجوری ادامه بده تا ظبط صداش میگیره..
🐱: خودش حواسش ه...
🐰: هیونگگگگگگگگگگ
🐨: اومدیم

با یونگی، بلند شدن تا برگردن پیش بقیه و ببینن جریان چیه که جونگکوک انقدر داد و هوار راه انداخته.

با رسیدن به بقیه اخم هاشون رو توی هم کشیدن و یونگی با اخم رو به هوسوک کرد و گفت.
🐱: اینجا چخبره؟
🐯: سلامتی

اخم های یونگی کم کم بخاطر اون صحنه کاملا خنک از هم باز شدن و جاشون رو به چهره ای پوکر دادن.
🐱: من میرم بخوابم، هوسوک بعداز نمایش پاشو بیا پیشم.

و بعد راهشو کشید و سمت اتاقش راه افتاد.

.
نامجون با خنده به جین و جیهوپ خیره شده بود ک یکی لباس آنا و یکی لباس السا رو پوشیده بودن و داشتن مثلا نمایش برای بقیه انجام میدادن.

🐨: برام سواله این لباس هارو از کجا پیدا کردید
🐭: هه، من چیزی رو بخوام و. گیر نیارم؟
🐨: نمایشتون تموم شد؟ برم؟
🐯: اره برو

نامجون تک خنده ای زد و بعداز اینکه سری تکون داد از اون محیط خنده دار دور شد.

با رفتن یونگی و نامجون، جین و جیهوپ بازم به ادامه نمایش و بازی کردنشون پرداختن و توجهی به بقیه حضار ک از خنده روی زمین دراز کشیدن نشدند.

جین با حس دردی که توی پاهاش پیچید از بالا و پایین پریدن دست برداشت و با اخم به پاهاش خیره شد.
وقتی دید نه کبودی و نه قرمزی روی پاهاش نیست خنده ای کرد و روی مبل نشست.

🐭: من خسته شدم.

جیهوپ هم بعدار کلی ورجه وورجه کردن کنارش لش شد.

🐿: اههه منم

جونگکوک بعداز کلی خندیدن سمت جین رفت و روی لباش خم شد و بوسه ی نسبتا کوتاهی رو لباش گذاشت.

🐰: بیبی، عالی بودی، لباست چه بهت میاد.
🐯: معلومه ک بهش میاد، دلم میخواد روی تخت هم همینجوری ببینمش.