1

122 30 13
                                    

Liam: He stole my heart so i'm planning
revenge
....
i am going to take his last name!

"چی داری میخوری؟"

زین از لیامی که روی زمین نشسته بود و به افق خیره شده بود پرسید و لیام شونه ای بالا انداخت.

"شير كاكائو!
تلاش نکن قرار نیست چیزی بهت بدم."

پشت سر لیام ایستاد و به تقلید ازش به آسمون نارنجی خیره شد ، توی ساختمون نیمه کاره بودن و تمام کارگرا یک ساعتی میشد که رفته بودن و فقط زین ، لیام و نگهبانی که طبقه همکف بود مونده بودن.

"منم نخواستم چیزی!"

لیام از علاقه زین به کاکائو خبر داشت ولی تا حالا به روی خودش چیزی نیاورده بود و فقط مثل بچه ها هر وقت کاکائو جلوی زین میدید برمیداشت و میخورد و به همین خاطر با اینکه فقط سه هفته از تولدش و درست شدن رابطش با زین گذاشته بود ، احساس اضافه وزن میکرد هر چند که تمرین کردنهای دائمیش توی باشگاه هم دلیل دیگه ای برای این درشت شدن یهوییش بود.

زین دست هاشو روی شونه هاش گذاشت و کمی خم شد و بوسه ای روی موهای لیامش گذاشت.

"پاشو بریم خونه!"

لیام کمی از شیر کاکائوش نوشید و بی اهمیت شونه اشو از زیر دست زین بیرون کشید.

"چیشد که فکر کردی خونتو به اسمم بزنی؟"

زین شونه بالا انداخت و کنار لیام روی زمین نشست و دستشو روی رونش گذاشت و فشاری بهش وارد کرد.

"خونه رو به نامت نکردم که ...... گولت زدم تا باهام بیای زیر یک سقف ولی انگار فایده نداشت!"

لیام چشم غره ای به زین رفت و ضربه ای به پهلوش با آرنجش زد.
همون اول فهمیده بود که هیچ چیز اون سند واقعی نیست ولی اونجا ته دلش از اینکه زین به چنین چیزی حتی فکر هم کرده گرم شده بود ولی نمیتونست اینکه زین براش اون ماشین کوفتی رو هم خریده بود رو نادیده بگیره.

"خیلی عوضی هستی!"

زین با ذوق سرش رو به بازوی لیام مالید و آره ای گفت و در پاسخ خندید.

"چرا یهو انتخابت شد من؟"

چند روز پیش وقتی اتفاقی گوشی زین رو برداشته بود با چیزای ناراحت کننده ای روبه‌رو شده بود ؛ کل اینستاگرام لعنتی زین پر بود از پسرای عضله ای که خط فکشون از کل وجود لیام سفت تر بود و این کمی لیام رو نا امید کرده بود.

"من عاشق چالشم!
دوست پسرای قبلیمو تا حالا دیدی؟
هیچکدومشون شبیه هم نیستن!"

لیام پشت گردن زین رو با انگشت شصت و اشارش محکم فشرد که باعث بلند شدن صدای ناله اش شد.

"مگه مردم اسباب بازی توی احمقن؟"

زین کف دستش رو روی سینه لیام قرار داد و فشاری به سینش داد و تقریبا به لب هاش به طرف صورت لیام حمله ور شد برای بوسه ولی بی پاسخ موند و با خنده تصنعی خودش رو عقب کشید‌.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 12 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

wild teddy bearWhere stories live. Discover now