PART 2

33 0 0
                                    

Jungkook pov:

بعد از درست کردن غذا و چیدن میز ساعت حدودا هشت
بود که زنگ در زده شد
سوجون : جونگکوک درو باز کن
کوک :سلام خوش اومدید بفرمایید داخل
خانمی تقریبا شصت ساله به همراه پسری بیست و خورده ای ساله وارد شدند
خانم کیم : سلام  ....؟

کوک :او بله میتونید جونگکوک صدام کنید

خانم : خب پس بیا کتم رو بگیر

کوک : چشم  

+: کجا میتونم کتم را بزارم کوکی ؟

کوک : م... من.. میتونم براتون ببرم ...ام جنابه..؟

+:میتونی تهیونگ صدام کنی کیم تهیونگ .

کوک : چشم آقای کیم

ته: لازم نیست آنقدر رسمی باشی مگه چند ساله ؟

کوک : هفده ساله

ته : پس میتونی هیونگ صدام کنی

کوک : چشم آق.... هیونگ .

ته : آفرین مرسی

بعد از اینکه کت رو از دستش گرفتم به سرعت به سمت
کمد رفتم اون .. خیلی زیبا بود خیلی صدای قشنگی داشت اون کامل بود با بلوز مردونه کرم و کت قهوه ای و شلوار قهوه ای خیلی زیبا بود  وای خدایا
کت رو آویزان کردن و سمت هال رفتم .

سوجون : بیا اینجا

کوک : چشم

سوجون : بشین رو اینجا

و به بقل دستش اشاره کرد

کوک : ولی باید غذا رو اما......

سوجون: گفتم بشین اینجا حیوون اشغال

بغض کردم و رفتم بغل دستش بشینم که حس کردم کسی

دستم رو گرفت رومو برگردوندم و ..........

____________

ادامه دارد ......

little rabbit Where stories live. Discover now