Last Part

202 23 4
                                    

استارتش با کوبیده شدن جیمین به ستون سالن شروع شد؛ جیمین دست‌هاش رو محکم به دور گردن پسر بزرگ‌تر حلقه کرده بود و اون رو به خودش می‌فشرد درحالی که جونگ‌کوک چنگ‌های قدرتمندش رو توی
گوشت لپ‌های باسن پسر کوچیک‌تر فرو می‌کرد.

هیجانی خاص قلب تپنده‌ی هردوشون رو دربرگرفته بود و هر دو پسر احساس می‌کردن الانه که قلبشون دیواره‌ی استخوانیِ دورش رو بشکنه و از سینه‌شون
بیرون بزنه.

_ با...من یکی شو کوک!

زمزمه‌ی جیمین احتیاط جونگ‌کوک رو از بین برد.

جونگ‌کوک با به بغل گرفتن رون‌های پر پسر، اونو بالا کشید و جیمین پاهاش رو به دور کمر مرد حلقه کرد و خودش رو نگه داشت.

_ پس می‌خوای ترتیبتو بدم...آره؟ اینو می‌خوای؟

جونگ‌کوک با صدای درتی زمزمه کرد و جیمین با نفس نفس نالید:

_ آره جونگ‌کوک...تو رو می‌خوام.

_ بهت می‌دمش پسر خوب.

جیمین رو روی اپن خوابوند و ازش فاصله گرفت.

پسر خمار و متعجب روی آرنج‌هاش بلند شد تا ببینه پسر بزرگ‌تر کجا میره.

جونگ‌کوک بدون گفتن حتی یه کلمه، اپن رو دور زد و به سمت یخچال رفت؛ قسمت فریزر رو باز کرد و با دیدن ظرف بستنی، از برداشتن یخ صرف نظر کرد و با برداشتن بستنی، در یخچال رو بست و دوباره به جای قبلیش _یعنی بین پاهای از هم فاصله گرفته‌ی
پسر_ برگشت.

جیمین دوباره به طور کامل دراز کشید و به دست‌های پر رگ جونگ‌کوک خیره شد.
جونگ‌کوک انگشت اشاره و وسطش رو توی بستنی فرو برد و به حدِ نسبتاً زیادی از بستنی رو برداشت.

روی پسر خم شد و همون دو انگشت رو روی لب‌های پسر کشید؛ جیمین ناخودآگاه خیره به نگاه مشتاق و خمار جونگ‌کوک، لب‌هاش رو از هم فاصله داد و جونگ‌کوک انگشت‌های آغشته به بستنی رو روی زبون گرم جیمین کشید.

جیمین با حس طعم شیرین بستنی‌ای که داشت روی زبونش ذوب می‌شد، اومی گفت و لب‌هاش رو کیپ کرد و انگشت‌های جونگ‌کوک رو محکم و خیس مک زد.

با لذت آب دهنش رو که طعم شیرین بستنی رو می‌داد، قورت می‌داد و با دست‌هاش به مچ دست جونگ‌کوک چنگ زده بود.

همین صحنه کافی بود تا جونگ‌کوک بغره و بعد، صورتش رو توی گردن بلورین پسرش فرو ببره.

جیمین با حس سوزش عمیقی، ناله‌ای کرد که به خاطر وجود انگشت‌های کشیده‌ی مرد توی دهنش، ناله‌ش خفه بیرون اومد و نیشخندی روی لب‌های جونگ‌کوک نقش بست.

The Fourteenth NightWhere stories live. Discover now