________________________
جونگهان به لحن جاشوآ خندید و گفت:
-شاید.
سونگچول که اصلا از این مکالمه خوشش نیومده بود اخم غلیظی کرد و بعد سریع اخمش رو به یه لبخند تغییر داد و رو به جاشوآ گفت:
-سلام من دوست صمیمی جونگهانم
-اوه سلام خوشبختم ، من جاشوآ هستم و این سوکمینِ دوست صمیمی و همکارمسونگچول لبخندی به هر دو تحویل داد و بعد هر چهار نفر به سمت میز شماره دو حرکت کردند و پشت میز نشستند.
هر سه نفر شروع به صحبت های مختلف کردند و سونگچول طول وقت فقط گوش می داد تا اینکه جاشوآ نگاهش رو به اون داد و پرسید:
-تو و جونگهان با هم زندگی میکنید؟
سونگچول برای مدتی به اون خیره شد
و بعد جدی گفت:-آره..در واقع این پیشنهاد جونگهان بود، که تنهایی همدیگه رو پر کنیم...
جاشوآ سری به نشونه متوجه شدم تکون داد و اینبار رو به همه گفت:
-سالها پیش، من یه مدل مبتدی برای یک برند بودم و با جونگهان آشنا شدم و از اون خواستم قرار بذاریم، اما اون قبول نکرد، چون من در حد اون نبودم ولی الان تغییر کردم. من به یه مدل مشهور تبدیل شدم و دیگه اون آدم سابق نیستم و فکر میکنم حالا جونگهان نظرش راجع به من عوض شده باشه.
با صحبت جاشوآ جونگهان آهسته خندید و به صندلیش تکیه داد.
-به نظر میرسه که من احمق بودم چون اگه قبول میکردم الان با سکسی ترین مرد کره جنوبی قرار میذاشتم
همه به جز سونگچول با هم خندیدن و جاشوآ با همون لحن گفت:
-البته الانم دیر نشده عزیزم
-لطفا با من قرار بذار شوآ~
جونگهان با لحن خاصی گفت و به
واکنش های سونگچول دقت کرد.اون واکنش خاصی از خودش نشون نداد. فقط در سکوت نشسته بود ولی آتشفشان عظیمی درون اون در حال فوران بود.
-من میرم یه نوشیدنی سفارش بدم
سونگچول گفت و قصد داشت از پشت میز بلند شه که صدای سوکمین مانع از رفتنش شد.
-میتونم همراهت بیام؟
با وجود اینکه سونگچول قصد داشت کمی با خودش خلوت کنه، ولی درخواست سوکمین و اون لبخند با میزه ای که بر لب داشت اون رو کاملا منصرف کرد، پس سریع گفت:
YOU ARE READING
Cloudy
Fanfictionدوستی ما، آسمانی ابری بود که خورشید عشقمان را در پردههای خود پنهان میکرد، اما گرمای وجودمان، گاه از لابهلای ابرها رخ مینمود ________________________________________________ ✑کاپل: جونگچول ✑وضعیت: پایان یافته ✑ژانر: رمنس - درام ✑نویسنده : sandii