2.I shall love thee, with passion, with jackassery

194 36 44
                                    


جونگین همیشه به اخلاق حرفه‌ایش در زمینه کارش افتخار میکرد.

نه صرفا چون باهوش و به روز و خلاق بود که لازمه ی موفقیت به عنوان یه طراح مد محسوب میشد، بلکه بخاطر اینکه برخلاف شخصیت شوخ و بازیگوشش وقتی پای کارش وسط میومد همه شوخ طبعیش از بین میرفت و تبدیل میشد به جدی‌ترین آدم توی اتاق.

نمونه بارزش هم وقتی بود که خیلی جدی، بعد از تموم شدن پروژه‌ای که رئیسشون بخاطرش بعد از سال‌ها از امریکا به کره برگشته بود تا شخصا بهش رسیدگی کنه، جلوش ایستاد و گفت باید اخراجش کنه؛ چون از نظرش اون مرد خیلی سکسیه و جونگین تقریبا رو تک تک سلول های بدنش کراش وحشی زده و ازونجایی که دلش نمیخواست اون کارمندی باشه که با رئیس میخوابه تنها راه چاره اینه که اوه سهون با همه سلول های کراش طلب بدنش اونو اخراج کنه تا بتونن با خیال راحت باهم سکس داشته باشن.

رئیس کمپانی مطرح مد تا تموم شدن سخنرانی جونگین تونست خود شوکه شده‌شو جمع و جور کنه و بدون اینکه تعجب وحشتناکش رو به طراح خونسرد روبروش نشون بده بپرسه چرا اون فکر میکنه قرار هست کارشون به تخت خواب برسه. در جوابش جونگین فقط با قیافه خونسرد تر گفته بود نگاه‌های رئیس کمپانی روی خودش رو حتی یه بچه مهدکودکی هم میتونه تفسیر کنه و مشخصه حسی که خودش داره یک طرفه نیست، و اینکه هرچه زود تر دست از تظاهر بردارن راحت‌تر میتونن از حضور هم بهترین استفاده ها رو ببرن.

اگه اوه سهون همون موقع حواسشو جمع میکرد میفهمید داره دقیقا گیر چه جونوری میفته.

اما متاسفانه (یا خوشبختانه) اونقدر مشغول باختن قلب و مغزش بود که این ریزجزئیات به چشمش نیومد و نتیجه ش این شد که حالا قرار بود به وحشتناک ترین وضع قابل تصور سرش شیره مالیده بشه و تا سالها از فکر این اول آوریل چهارستون بدنش بلرزه.

و جونگینی که از لحاظ فنی بازم با رئیسش میخوابید (چون درست بود که دیگه رسما برای سهون کار نمیکرد اما دوست پسرش عملا همه طرح هایی که میزد رو برای کمپانی خودش برمیداشت و اجازه نمیداد جونگین اونا رو به کس دیگه ای بفروشه)، قرار بود از بابت فراموش نشدنی بودن اون آوریل اطمینان 100 درصدی حاصل کنه.

شاید یه ذره، فقط یک ذره خیلی کوچیک، برای اینکه دوست پسر مهربون و دوست داشتنیش چقدر قرار بود بترسه قلبش به درد میومد، اما همیشه یه ثانیه بعدش فکر تمیز و بی نقص در اومدن نقشه‌ش باعث میشد نیشش تا بناگوش باز بشه و به احترام خودش و مغز نابغه‌ش بایسته و کف مرتب بزنه.

بهرحال سهون عاشق همه چیزش بود و این... بازیگوشی ها(!)، هم بخش عظیمی از شخصیت جونگینو شامل میشدن. هیونگش شاید فکر میکرد اینبار داره زیاده‌روی میکنه، ولی این فقط جوری بود که جونگین ابراز علاقه میکرد. و میزان وقت و دقتی که برای کشیدن این نقشه به خرج داده بود در واقع فقط نشون میداد چقدر عاشق دوست‌پسر خوشگل سیکس پک دارشه!

April Cruel's DayWhere stories live. Discover now