همینطور که داشت تمرین میکرد،عطر تلخ استادشو حس کرد که بهش نزدیک میشد.
گرمایی و پشتش حس و دستایی با انگشت های کشیده روی دستای کوچکش نشست.
_اینطوری بزنی بهتره جیمین
جیمین هول کرده یه نگاهی به صورت یونگی که دقیقا کنار صورتش کرد و دید که اونم بهش زل زده.
همینطور که بهم خیره بودن یونگی جهت نگاهش عوض شد و روی لبای صورتی جیمین افتاد.
کم کم صورتشو جلو اورد و نگاهی به چشمای جیمین که بسته بود کرد.
پوزخندی زد و لباشو روی لبای جیمین گذاشت و شروع به بوسیدن کرد.
جیمین که بی حرکت بود با فشار دست یونگی سعی کرد همراهی کنه.
بعد از اینکه نفس کم اوردن یونگی لب پایینشو مکی زد و ازش جدا شد.
تک خندی به صورت سرخ جیمین کرد و ازش دور شد.
_نیاز به تمرین بیشتری داری جیمین
با نگاه جیمین لبخندی زد و همینطور که پشتشو میکرد تا بره ادامه داد:
_به حرفم فکر کن،چون من راجب پیانو حرف نزدمخوشتون اومد ووت بدید بقیه سناریوهارم بخونید🥹🌱