داستان در دهه هفتاد میلادی اتفاق میفته. جایی که شوروی به نمایندگی از 'شرق' و آمریکا به نمایندگی از 'غرب' بعد از جنگ جهانی دوم شمشیرهاشون رو غلاف کردند تا با پایان جنگ گرمِ کشتار، آغازگر جنگ سردِ جاسوسی باشند.اما طبق معمول جنگ دو ابرقدرت بین خودشون نموند و تاثیرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زیادی بر کشورهای مختلف جهان گذاشت.
نزدیک به تاثیرات این نبردِ «کی بهتر دروغ میگه؟» در لندن میپردازه و حول لویی پارکر، مدیر سازمان اطلاعات سرّی بریتانیا؛ بیون بکهیون، پناهنده سیاسی انگلستان، و رابطهی نادرست و نابهجای بینشون میچرخه.
تمامی سازمانهای جاسوسی و امنیتی، قوانین، مشاغل و اماکن وجود خارجی داشتند/دارند.
📌 محتواهایی از کتاب که ممکنه براتون آزاردهنده باشه و باعث بشه بیخیال خوندن بشید:
انحرافات اخلاقی، گرایشات دگرجنسخواهانه، توجیه و عادی انگاری انحرافات جنسی، سواستفاده از دین، قتل و نقد مکاتب سیاسی.نکته دیگهای که باید بهش توجه کنید اینه که داستان در مسائل اجتماعیِ غیرسیاسی کاملا بیطرفه. یعنی زوج شخصیتهای رادیکالی یا زوج اتفاقهایی در داستان وجود دارن که کاملاً متضادن و اثر هم رو خنثی میکنن.
پس، این شما هستید که تصمیم میگیرید حق رو به چه کسی بدید؛ چون من قرار نیست هیچ نتیجهگیریای از اعمال و گفتار شخصیتها بکنم و این نوشته بازتاب عقاید شخصی من نخواهد بود.این داستان هم مثل همهی داستانهای دیگه محدودیت مخاطب داره؛
و مخاطبین این داستان باید کسانی باشند که میتونن بدون تعصب، فراتر از چهارچوبهای جامعه فکر کنن.
(احتراماً، اگر تصورتون از «فراتر از چهارچوبهای جامعه فکر کردن» به پذیرش الجیبیتی و باور به برابری زن و مرد در پوشش محدود میشه، از خیر این داستان بگذرید.)در نهایت امیدوارم داستان چانیول، به عنوان یک روشنفکر بیاصالت و بکهیون، به عنوان یک متعصب کوکشده براتون چالشبرانگیز و هیجانانگیز باشه تا هم شما از خوندنش لذت ببرید و هم من از نوشتنش. 💗
مائده،
بهار ۱۴۰۱
ČTEŠ
Close
Mystery / Thriller«به تو نزدیکم؛ چون تنی برهنه به چاقو.» [چانبک] [تریلر جاسوسی، اسمات، درام]