اقیانوس مرا ببر
به عمق تاریکت
به مرز های نداشته ات میان مرجان ها
به دست شقایق های آبی بسپارم
بگو که هراسید از منو و اسیرگشت به چنگ امواجمبه رسم تمام افسانه هایت نوازش کن و عشق بورز به آتش بی جان قلبم
تا که تنها نباشم به هنگام مرگ نفس ها
تا جاودانه شوم در افسانه هایت
تا که بنویسند جان آتش را به دست نوازش بردی و نوشتی نام مرگش را به نام خود
تا که بماند برای ابد ها
تنها کنار تو .TN
2/𝔃
YOU ARE READING
Diamante Rosso
Randomعاشقانه ای فانتزی،به سبک تاکسیک؟ از الاهه ی حریص آتش و ارباب متکبر دریا ها... نامه هایی که هیچ وقت به مقصد نرسیدن و روایت عشق از زبان ناظرانی که تنها شنونده ی اون من و شماییم:)...