Ocean

5 2 0
                                    

+برایم بگو !
_از ؟
الهه ی باد به گردش چرخی خورد .
+معشوقه ی آتش .
دخترک خنده ای پر طراوت کرد و دست به شانه های خمیده خاک کشید .
_اقیانوس ؟ همون دوست قدیمی ؟
خنده ی زهراگین‌ خاک طنین انداز شد . اشک چشمان سبز ش را مرطوب و سرما قلبش را منجمد کرد . او برای باری دیگر طعم تند و تلخ حسرت را زیر دندان هایش مزه می کرد و خاطرات شور انگیز را از خود دور و دور تر می دید .

_او سرد است و مذاب . چنین بزرگ‌ و دور از انتظار که هر نفس پرتگاه مرگ و زندگیست  . جان اتش را به موجی میگیرد و خود ، چون ترانه ی بودن به او جان میبخشد .
بوسه هایش داغ و شور انگیز اما نوازش هایش سرد و دردمند  است .

لبخند به لب های خاک خشکید . چنان که به یاد داشت خاموشی نفس از جان آتش را .

_مهار میکند ، می خروشد اما می‌سوزد و به پای او تمام می شود .  هر دو جزایشان را میدانند اما ... کیست که منکر شود بی هم معنایی ندارند .

TN
1/𝔃

Diamante RossoDonde viven las historias. Descúbrelo ahora