PART 2(Two Tribes)

15 4 7
                                    

سال ۱۸۹۹
جونگ کوک مثل ابر بهار گریه میکرد : ماریا ... عزیزم چشمات و باز کن لطفا!

دست های خونی جونگ کوک روی گونه ماریا بارها کشیده شد تا شاید دختر چشماش رو باز‌ کنه. وقتی که جونگ کوک دید خبری از جسم زنده ماریا نیست درمونده تر شد و بلند اسم ماریا رو صدا زد مثل گرگی که هر شب برای نمایان شدن ماه زوزه میکشید.

تهیونگ انگار هنوز بیدار نشده بود و همونجوری روی زانو هاش نشسته بود و پیکر بی جون دختر روی دست های خونین برادرش تماشا میکرد. بعضی اتفاق هایی که توی دنیا میوفته از خواب هم رویایی تر میتونه باشه و غیر قابل باور! یا میتونه به بدترین کابوس تبدیل بشه.

جونگ کوک که داشت گریه میکرد ناگهان دیدگانش به سمت تهیونگ بازخورد و اروم پیکر ماریا رو روی زمین پر از برگ جنگل رها کرد و با عصبانیت تهیونگ رو از سرجاش بلند کرد و اون رو به تنه درختی چسبوند: تووووووو! تو عامل مرگ همه ما هستی ازت متنفرممممم. تو لایق مرگی تو همینجا و همین الان توسط من کشته خواهی شد تیهونگ شییی! که ناگهان آجوما در جنگل ظاهر میشه و تمام تن ماریا رو بو میکنه و اشک میریزه. وقتی صدای گریه و ناله آجوما کل جنگل رو میگیره جونگ کوک هم باز مثل نوزاد شروع به گریه میکنه و جلوی تهیونگ روی زانوهاش میشینه و گریه میکنه.

تهیونگ تنها ادمی بود که اونجا گریه نمیکرد چون هنوز باورش نمیشد که مرتکب چه گناه عظیمی شده. آجوما که بغض گلوش رو گرفته بود رو به جونگ کوک گفت: فردا مراسم تدفین ماریا انجام میشه. جوری باید برگزار شه که لایقشه فهمیدی؟ و جونگ کوک هم با گریه سر رو به نشونه تایید تکون میده.

بعد از اینکه حرف های اجوما تموم شد جونگ کوک رو به روی تهیونگ ایستاد. خشم جونگ کوک اونقدر زیاد بود که گرمای این آتش خشم داشت قلب تهیونگ رو میسوزوند. ماریا دقیقا کنار کلبه ایی در کنار یک درخت کهنسال به دست تهیونگ کشته شد. جونگ کوک کنار تنه درخت با سمت چپ ایستاد و با پنجه های قدرتمندش خراش عمیقی به تنه درخت زد و دست های تهیونگ رو گرفت و دستهاش رو به خون ماریا که کف جنگل پراکنده شده بود آغشته کرد. تهیونگ نگاهی به دست های خونین خودش نگاه کرد و از جونگ کوک جدا شد و خون ناریا رو روی تنه درخت بر روی پنجه جونگ کوک مالید.
مرزی شد بین قبلیه خون آشام ها و گرگینه ها سوگندی در این زمینه بین این دو قبیله یاد شد :
"قسم خواهیم خورد این جنگ تا زمان مرگ یکی از
طرفین ادامه خواهد داشت"

فردای اون روز مراسم تدفین ماریا به بهترین شکل ممکن برگزار شد. تابوت ماریا به خواست آجوما به خاک سپرده نشد ولی در کلبه همان جنگل بر روی میزی از جنس مرمر قرار گرفت و به آرامش پیوست. اینقدر مرگ ماریا و جیمین بهم نزدیک بود که کسی تا مدت ها باور نمیشد که ماریا واقعا رفته. مخصوصا تهیونگ. بعد از تدفین ماریا هیچ چیزی به حالت قبل برنگشت.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 24 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

WAR FOR LOVE(2)Where stories live. Discover now