مقدمه

11 3 2
                                    


این داستانو می‌دونی؟ میگن بعد از مرگ، مغز آدم تا هفت دقیقه بیدار می‌مونه.
بعد توی اون هفت دقیقه کل زندگیت رو قبل از اینکه برای همیشه تموم شه جلوی چشمت میاره.
ولی به نظر تو.‌.این یکم بی‌رحمانه نیست؟
منظوم اینه که بعدا، خیلی بعدا، اگه من وارد هفت دقیقه‌ی آخر زندگیم بشم، اگه از اولِ اول همه چیز رو مرور کنم، اون وقت چجوری بعد از شنیدن صدات می‌تونم برم یول؟
اگه دوباره ببینم که بهم میگی دوستم داری چی؟
زیر همون بارون تند، روی پل؛
بهت جواب دادم "من بیش‌تر". هنوز هم میگم من بیش‌تر.
اونموقع می‌بینم که پیشونیم رو می‌بوسی، نه؟
و یا دستم رو میگیری و بهم میگی "چتر آدمو از حس بارون محروم میکنه هیونم".
این بی‌رحمیه یول.
خدا چطور می‌تونه قبل از رفتنم چشم‌هات رو نشونم بده؟
مگه نمیگن همه چیز رو می‌دونه؟
اونوقت باید بدونه که من‌ نمی‌تونم ازت دل بکنم.
من هیچوقت نمی‌تونم ازت دل بکنم.
اصلا می‌دونی چیه؟ اگه خدا تو رو بهم نشون داد، من باهاش نمی‌رم.
نه، نمی‌تونم که برم.
حتی اگه روحم تبدیل به یه روح گمشده و سرگردون بشه، اگه نتونم دوباره به دنیا بیام، اگه مجبور شم تو رو فقط از دور ببینم، من این مجازات رو به جون میخرم.
اونوقت میشم عاشق ترین روحِ دنیا.
اونوقت به همه‌ی روح‌های مسافری که می‌خوان از پل زندگیِ بعد مرگ رد بشن، میگم که چشم‌های تو منو گناهکار کردن.
تو گناهِ منی. تو همون هفت دقیقه‌ی آخر منی یول.
اگه یه روزی، یه روزی بعد از رفتن من، به استقبال هفت دقیقه‌ی خودت رفتی، من می‌تونم اونجا باشم؟
پشت پلک‌هات، روی لب‌هات، کنار گوشت.
بهم بگو یول؛ من می‌تونم اون کسی باشم که تو چشم‌هاش رو ببینی، "دوستت دارم" هاش رو بشنوی، روی لب‌هاش بوسه بذاری و برای نگذشتن ازش، یه روحِ گناهکار و محکوم به تنهایی ابدی بشی عزیزِ من؟

_دفتر خاطرات بکهیون، 25 مِی سال 2023

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 08 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝑳𝒆𝒕 𝒎𝒆 𝒃𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒆𝒏𝒅 | بگذار پایانِ تو باشمWhere stories live. Discover now